خبر و دیدگاه

نیم نگاهی به یک رسوایی

hamedkarzai_handsup

برای نگاشتن این مقاله اشتهایی در خامه نمی بینم زیرا هیچ نویسنده ای آرزو ندارد تا امری بدیهی و حقیقتی مشهود را که دانستن آن موقوف به تفکر نیست، برای خواننده اش بیان دارد. تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ از همین دست حقایق است که کوس رسوایی آن از آسمان فرو غلطید و در فضای تمامی قاره های دنیا پیچیدن گرفت.
انتخاباتی که در بیستم اگست سال جاری صورت گرفت، ریکارد تقلب را در جهان شکست و تزویر و جعل از همان روزهای نخست در سراسر ارگانهای (سرکاری) انتخابات به چشم می خورد وخون تزویر در تمامی رگهای دستگاه بزرگ کمیسیون (مستقل) انتخابات و نهاد های دولتی موج می زد.
تزویر در انتخابات سال ۱۳۸۸ از خود کمیسیون آغاز گردید. اگر نیک دیده شود طرح این تقلب گسترده دو سال قبل ریخته شده بود که تعیین و نصب اعضای کمیسیون انتخابات و افزودن صفت مستقل بر آن را می توان مقدمۀ این برنامۀ ننگین به شمار آورد.
کمیسیون مستقل انتخابات در عرف دموکراسی های جهان حکم داوری کاملا بی طرف را دارد که ملتهای دنیا هنگام گزینش آن احتیاط لازم و اجراءات دقیقی را در نظر می گیرند. وجود داوری بی طرف یکی از عناصر اصلی رقابت های انسانی در تمامی ساحه های فعالیت اجتماعی است که میدانهای ورزش، نهاد های آموزش، صالون های محاکم و بالآخره عرصه های رقابتهای انتخاباتی با آن آشنایی دارند. پذیرش این اصل نیازی به عقل زیاد، تحصیل عالی و وجدانی بسیار بیدار هم ندارد.  
کشور های دموکراتیک دنیا همه دارای کمیسیون انتخابات و یا نهادی شبیه به آن اند ولی در هیچ جایی دیده نشده است که اعضای این نهاد از سوی رئیس جمهور کشور نصب شود، چه رسد به این که رئیس جمهور خود نیز از جملۀ کاندیدان باشد. تعیین کمیسیون انتخابات از سوی یک نامزد انتخابات بدان ماند که شخصی هنگام فیصلۀ دعوایی قاضی خویش را خودش تعیین و با خود به محکمه ببرد.
جوامع دموکراتیک دنیا هر کدام دارای کمیسیون مستقلی برای انتخابات اند چنانچه کمیسیون مستقل انتخابات امریکا برای نخستین بار از سوی کانگرس این کشور اساس گذاشته شد. تعداد اعضای این کمیسیون شش تن اند که از سوی رئیس جمهور پیشنهاد و از طرف مجلس سنا تأیید می شوند. در جمع شش عضو این کمیسیون بیشتر از سه تن آن نمی توانند عضو یکی از دو حزب سیاسی امریکا باشند. در پهلوی این شرط، قیود و شروط اجرایی و قضایی دیگری که متناسب با اوضاع این کشور می باشد هم فرا راه کمیسیون مذکور گذاشته شده است تا آنکه از میلان و جانبداری آن جلوگیری نماید. ریاست این کمیسیون هر سال به عضو جدیدی انتقال می یابد.
همانطوری که گفتیم، انتخاب نهادی مستقل از سوی نیرویی جداگانه – و نه از طرف یکی از نامزدهای انتخابات- که نقش داور را در انتخابات بازی کند، یکی از مسلمات دموکراسی به حساب می آید که پذیرش آن نیازی به عقل زیاد، تحصیل عالی و وجدانی بسیار بیدار ندارد، به همین شکل، دانستن جعل وتقلب در ارقامی که بیانگر تعداد کارت های رأی دهی است نیز عقل افلاطون، تحصیل انشتاین و وجدان ابوذر نمی خواهد.  
کمیسیون (مستقل) آقای کرزی برای انتخابات خود بار بار گفته است که در افغانستان به تعداد (۱۷۸۲۲۱۲۱) مرد وزن کارت انتخابات گرفته اند، پس بیایید ببینیم که این آمار تا چه حد درست می باشد.
در آغاز باید گفت که کتاب حقایق جهان که هر سال از سوی سازمان (سی – آی – ای) نشر می شود و معلومات نسبتا دقیقی را در اختیار خواننده می گذارد، در ماه جولای سال جاری جمعیت افغانستان را – به شمول مهاجران خارج از کشور- بیست و هشتت ملیون و سه صد ونود شش هزار تخمین نموده است.
اگر جمعیت کشور را (۲۸۳۹۶۰۰۰) فرد قبول کنیم، و در این جمع تنها پنجاه فیصد آن را کودکان زیر سن رأیدهی بپذیریم (در صورتی که بر مبنای این کتاب و سایر منابع، کودکان زیر سن رأیدهی بیشتر از این است) در آن صورت واجدان شرایط رأیدهی (۱۴۱۹۸۰۰۰) شخص خواهد شد.
اگر این را هم بپذیریم که همه زنان کشور کارت گرفته و در انتخابات سهم می گیرند،
اگر این را نیز باور کنیم که همه نقاط افغانستان زیر سیطرۀ دولت است
اگر این را نیر تصدیق نمائیم که ماموران کمیسیون انتخابات همه نقاط افغانستان از پامیر گرفته تا نورستان و از بیابانهای نیمروز گرفته تا قله های صعب العبور پکتیا را زیر پوشش قرار داده اند
اگر این را نیز پذیرا شویم که معلولان و موسفیدان کهنسال هم کارت گرفته اند
باز هم در می یابیم که به تعداد سه ملیون وششصد وبیست چهار هزار و یکصد وبیست ویک (۳۶۲۴۱۲۱) کارت رأیدهی بیشتر از شمار تمامی کسانی که حق رأیدهی دارند، نشان داده شده است.
قبل از آنکه انتخابات سال جاری آغاز گردد، دفاتر کمپاین انتخاباتی نامزد های مطرح از قبیل داکتر عبدالله و داکتر اشرف غنی و کرزی سخت تلاش می ورزیدند تا در ولایتهای خاصی چون پکتیا و خوست وپکتیکا ناظری چند از میان زنان پیدا کنند و در این قسمت مشکل داشتند چون سنتهای اجتماعی آن مناطق و همچنان تهدید طالبان مانع این کار می شد، ولی دیدیم که در اوراق رسمی کمیسیون (مستقل) آقای کرزی تعداد زنانی را که در برخی از این مناطق کارت گرفته اند چنان مبالغه آمیز است که حتی دهقانی بیسواد در قلب یکی از جنگلهای افریقا هم نخواهد آن را پذیرفت.
در یک سندی که ریاست عملیات ساحوی انتخابات در اختیار مردم قرار داده و از آمار ثبت نام رأی دهندگان گزارش داده، آمار برخی ولایتها از تقلبی بسیار عجولانه خبر می دهد. به عنوان نمونه، این سند شمار مردانی را که در ولایت خوست کارت رأی دهی گرفته اند بیشتر از سی و هفت هزار گفته در حالی که تعداد زنان را بیشتر از شصت و دو هزار فرد گزارش داده است.
در افغانستان نهادی بنام «ادارۀ مرکزی احصائیه» وجود دارد که من نمی دانم چه کسانی در رأس آن قرار دارند و هدف از تأسیس آن چه بوده است. این نهاد در سال ۱۳۸۸ گزارشی را منتشر نموده که در آن نفوس ولایات و ولسوالی های افغانستان را تخمین نموده است. بر اساس این سند رسمی نفوس ولایت پکتیا ۴۹۹۰۰۰ نفر تخمین شده ولی بر اساس سندی که کمیسیون مستقل انتخابات افغانستان منتشر نموده است بیشتر از ۵۰۰۰۰۰ نفر در آن ولایت کارت رأیدهی گرفته اند. این کمیسیون مدعی است که در ولایت کوچکی چون پکتیا به تعداد ۸۶۳۰۹ زن کارت انتخابات گرفته اند، ولی همین کمیسیون شمار زنانی را که در هرات کارت گرفته اند ۵۴۴۸۶ تن گزارش داده است. در اینجا از این می گذریم که در ولایت هرات چند فیصد زنان در فعالیت اجتماعی مشارکت دارند و در پکتیا چند فیصد، و یا اینکه تعداد مکاتب دخترانه در آن ولایتها چند است و یا اینکه سنتهای اجتماعی ساکنان دو ولایت در پیوند با زن چقدر تفاوت دارد و حتی این را هم نمی گوییم که چند فیصد از مساحت هریکی از آن دو ولایت در کنترول دولت است. سند احصائیۀ مرکزی نفوس ولایت نورستان را ۱۳۴۰۰۰ نفر تخمین نموده و تعداد ثبت نام شوندگان آن را ۱۵۴۲۲۶ نفر گفته است. دفتر احصائیۀ نفوس آقای کرزی نفوس پکتیکا را ۳۹۳۰۰۰ نفر تخمین نموده است ولی کمیسیون مستقل انتخابات ایشان مدعی است که به تعداد ۶۰۵۴۸۵ نفر را در ولایت پکتیکا کارت رأیدهی داده است که ۴۱۹۹۸ تن آن را زنان تشکیل می دهند.
من در اینجا مدعی نیستم که آقای کرزی خواسته است تا هرچه بیشتر در جنوب افغانستان کارت توزیع کند زیرا یقین دارد که مردمان جنوب به او رأی خواهند داد بلکه می گویم این همه کارتهای جعلی بدان سبب در ولایات بی امن و بد امن تهیه گریده تا از چشم ناظرین خارجی و داخلی به دور و با اطمینان خاطر در صندوقهای رأی انداخته شده و به مرکز فرستاده شوند.
در سایر کشور های عقبماندۀ دنیا، اگر تقلبی هم شود، شاید هنگام شمارش آرا و یا اجراآت انتخاباتی صورت گیرد، ولی در افغانستان افرادی بودند که خانه پری نمودن و امضا کردن کارتهای جعلی انتخابات را قرار داد نموده بودند. دوستی را می شناسم که می گوید، اخیرا دریافته است که رانندۀ او ترتیب و خانه پری چهل هزار کارت رأیدهی را با تیم کرزی قرار داد نموده بود.
چندی قبل شنیدم که رئیس جمهور غیر مشروع و غیر قانونی افغانستان اعلام نمود که در انتخابات تقلب شده است ولی نه به آن اندازه ای که تبلیغ می شود. در پاسخ باید گفت که تقلب در همه قوانین دنیا جنایت است که عامل آن باید محاکمه و زندانی شود ولی چه کنیم که در کشور ما استادان قانون را می آورند تا با کمال بی حیایی از این تقلب دفاع نمایند. در اعراف جوامع مختلف دنیا چیزی بنام شرف تخصص وجود دارد، آیا تخصص رشتۀ حقوق هم شرفی دارد؟ تحلیلگران وجدانباخته و حقوقدانان جنایتکار پاسخ دهند.
به باور نویسندۀ این سطور، خطر اصلی این انتخابات در پیروزی دوباره همان شخص اولی و همان تیم کهنه نیست، بلکه خطر اصلی در تقلبی گسترده و تزویری سازمان یافته نهفته بوده که بدنۀ بزرگ دولت در آن سهیم و دست ده ها هزار مامور حکومت در آن دخیل بوده است. تشویش نویسنده از جهت فساد منظم و برنامه ریزی شده ای است که زیان اخلاقی آن نسبت به هر زیان دیگری بیشتر خواهد بود. آقای کرزی و تیم ایشان توانستند هزاران جوان را در گند و کثافت این فساد غرق ساخته و ملیشه های کمیسیونهای انتخاباتی و سخنگویان ایشان را وادارند تا از تقلبی به این گستردگی با کمال چشم سفیدی دفاع کنند، امری که بقایای وجدان را در روان آدمی خواهد کشت.
سخن اخیر من متوجه شخصیتهای سیاسی افغانستان است. در فعالیت های سیاسی ممکن است یک شخصیت سیاسی روزی در یک جبهه قرار گیرد و زمانی در جبهۀ دیگر و این امری کاملا طبیعی است، ولی آنچه در همه حالتها مهم است احترام به اصول وقوانین بازی سیاسی است.
در آن زمانی که آقای کرزی کمیسیون انتخابات خودش را تعیین می کرد بر فعالان سیاسی بود تا به هر قیمتی که شود نگذارند تا این برنامۀ ضد ملی و ضد دموکراسی عملی شود. در آن وقت گروه بزرگی از فعالان سیاسی مهر سکوت بر لب نهادند و امروز گروه بزرگی از آنها بهای سکوت خویش را می پردازند. همین دو روز پیش شنیدیم که یکی از شرکای آقای کرزی که حتی بر سر خون فرزند جوان و مظلوم خویش پا نهاد، فقط چند هفته بعد از توافق با ایشان آماج تیر توطئه دوباره قرار گرفت.
این همه ریش و بروتی که امروز در برابر این تقلب بزرگ و رسوایی عالمگیر آن چشم بر زمین دوخته و مهر سکوت بر لب نهاده وبرخی دیگر از این هم پیشتر رفته از این جنایت دفاع می کنند، باید بدانند که روزی شاید در صف مخالفان آقای کرزی و دار ودستۀ او قرار گرفته ودر آن روز خود قربانی سکوت شرمبار وننگین خویش خواهند شد. آیا در جمع کسانی که امروز در کنار این ادارۀ بدنام و رسوا قرار گرفته اند، شخصیت با وجدانی پیدا می شود که بیاید و از این تقلب آشکار برائت جوید؟
انسانها می توانند در ائتلافهای سیاسی سهم گیرند و هیچ محتسبی نمی تواند مانع این کار شود، ولی آنچه مهم است، احترام به اصول بازی سیاسی است زیرا مراعات این اصول و پابندی بدان زیربنای استقرار در یک کشور می باشد. ما دیدیم که دوستانی از همان آغاز، در برابر همه قانون شکنی ها و همه وحدت ستیزی ها و همه اصول گریزی های این هموطن چشم بستند وهر جنایت او را توجیه نمودند و در پایان دیدند که بیشتر از همه بر ریشۀ خود شان تیشه کوبیده اند، و او پیوسته قربانیان خویش را در زباله دانی سیاست می افگند ولی باز هم کسانی هستند که با وجود عمل میخ پنجمی که استاد خلیلی از آن یاد نموده است تا هنوز بر سر عقل نیامده اند.
کار آقای کرزی دیگر امروز به پایان رسیده است زیرا قبایل جنوب افغانستان پاسخ ایشان را با راکت می دهند و مردمان شمال کشور با رأی. در جنوب با مشت خونین انتحار بر سینه او می کوبند و در شمال با انگشت انتخاب. این تقلب به همان اندازه که از نظر ملا محمد عمر آخند محکوم است به همان نسبت از سوی خانم هیلاری کلنتون غیر قابل پذیرش است. قهرمان این بازی مسخره می داند که دیگر در خارج افغانستان هم روی ندارد و از همین لحاظ در مجمع سالانۀ سازمان ملل، نسبت خدشه دار شدن مشروعیتش نتوانست با سران کشور ها چشم به چشم شود و به خاطر همین امر وزیر خارجۀ کشور را به نیویورک فرستاد، غافل از اینکه جناب وزیر امور خارجه افغانستان مشروعیت پارلمانی ندارد و رئیس جمهور آن مشروعیت ملی.
خلاصۀ سخن اینکه کشور ما وارد مرحلۀ خطر ناکی شده است که مسئولیت آن را هم کشور های خارجی دارند و هم کسانی که در کنار این آقا و تیم او بوده اند. مقدار مسئولیت هر سیاستمدار برابر به زمانی است که در کنار او گذشتانده است. اگر ریاست جمهوری نخست آقای کرزی تراژیدی بود، رسوایی این دور او کمیدی است. آنچه در افغانستان تا هنوز صورت گرفت جنایتی بسیار هولناک بود. باید به یاد داشت که نه دموکراسی را می توان از راه تقلب و تزویر پیاده نمود، نه اسلام را و نه هم استقرار و ثبات سیاسی را. اگر دیروز ما سمبول خشونت و تریاک و قبیله گرایی و فساد اداری و تعصب و مافیا و آدمربایی و تروریزم به شمار می رفتیم امروز ریکارد تقلب را هم در جهان شکستیم.
آیا وقت آن فرا رسیده است که برای برون رفت از این تنگنا استخاره ای دیگر نمود وخواب فرمایشی تازه ای دید، استخاره ای که با هوای نفس سلطان هماهنگ بوده و خوابی که تنها یک تعبیر دارد و آن دوام تخت و بخت حضرت ولینعمت است؟ متولیان بتکدۀ تزویر پاسخ دهند.
به باور من افغانستان بر سر دوراهی قرار گرفته است. راه اول علاج این تقلب بزرگ و جستجوی حلی قانونمند برای برون رفت از آن است، و راه دوم، رفتن به سوی فروریزی کامل دستگاه دولت و سقوط در باتلاق جنگی جدید و گسترش انارشی و ملوک الطوایفی در کشور.

 

برگرفته از سایت سرنوشت


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا