خبر و دیدگاه

تغییر نظام: یک نیاز مبرم، نه یک تجربهء آزمایشگاهی

abdullahchangeandhope


جان اف کندی: “اگر به انقلاب های آرام راه ندهیم، راه را برای انقلاب های خونین و خشن باز می کنیم.”

داکتر اشرف غنی احمد زی در  مناظرهء تلویزیونی یی که با داکتر عبدالله عبدالله  در تلویزیون طلوع داشت، با طرح داکتر عبدالله مبنی بر تغییرنظام از ریاستی به پارلمانی مخالفت کرد. جناب شان دریک جملهء “تاریخی” ناهمنوایی شان را با داکتر عبدالله چنین ابراز داشتند که، “افغانستان لابراتوار تجربهء نظام های  مختلف نیست.”

در مصاحبهء دیگری با بی بی سی نیز، در پیوند به نظام سیاسی کشور و تداوم موضعگیری پیشین شان، آقای احمدزی فرمایش کردند که نباشد شکل و محتوی را به اشتباه گرفت. اما روشن نساختند که شکل ومحتوی رژیم از نظر ایشان چگونه است؛ آیا شکل را می پذیرند یا محتوی را؟

آری، آقای احمد زی!

با شما همنواییم که شکل نظام مهم نیست. محتوایش مهم است. و محتوای این نظام ناپذیرفتنی است. آیا شما راهی می شناسید که شکل را به حال خودش بگذاریم، و محتوی را به گونه یی تغییر بدهیم که از حاکمیت کرزی دیگری بر سرنوشت مردم، جلو بگیرد؟

از جناب احمدزی و آنهایی  که مانند ایشان با جناب کرزی مخالف بوده و نظام را می پذیرند، باید پرسید که اگر نظام به درستی کار می کرد و میکانیزم یا راه های قانونی برای جلوگیری از ندانمکاری های رئیس جمهور در “محتوی” آن وجود می داشت، آیا آقای احمدزی مجبور می شد پنج سال آواره بماند و به چشم سر ببیند که امکانات و فرصت های طلایی یی توسط یک تیم فاسد اجرایی به رهبری یک شخصیت شدیداً استبداد گرا و خود رای، به هدر می رود و هیچ کاری هم کرده نتواند؟ آیا در محتوای نظام نقیصه های هولناکی وجود ندارد و این نقیصه ها نیاز به برطرف کردن ندارد؟ تغییر نظام چیزی نیست جز برطرف کردن همین نقیصه ها.

از آقای احمد زی و همفکران شان می پرسیم: گیریم که کس دیگری به جای آقای کرزی بنشیند و به راه کرزی برود ویا جناب کرزی بازهم بر سرقدرت بماند و کشور را به قهقهرا های دیگری سوق بدهد، آیا راهی برای جلوگیری اش برای پنجسال آینده وجود دارد؟ آیا بازهم باید پنجسال دیگر دست و پای بسته نظاره گر نظام باشیم و بگذاریم که هرکه هرچه خواست به روز مردم بیاورد وتماشا گر باشیم؟ آیا بگذاریم تا طالبی که پنج سال پیش آب شده بود به زمین فرورفته بود و امروز به درواز های کابل رسیده است، تا پنجسال آینده، همهء کشور را به زیر شلاق وحشت قرون وسطی یی و ننگینش بگیرد؟ دوستانی که عقبگاه های مطمئن در خارج دارند، شاید غم شان نباشد؛ اما وای به حال زنان و مردانی که اختیار خود را بدست کسانی چون کرزی ها می سپارند و کرزی ها ایشان را دست بسته به زیر کیبل طالب ویا در معرض انتحاری های القاعده رها کند.

نظام های سیاسی حافظ یک سلسله منافع اند. به هراندازه که نظام حافظ منافع شمار بیشتری ازمردم باشد، به همان اندازه نظام ها مردمی اند. اگر یک نظام سیاسی به گونهء شکل بگیرد که حامی منافع برخی از اقشار و گروه های سیاسی کشور بوده ونه همهء شهروندان، این نظام دو سرنوشت دارد. یا با تکیه به قشر امتیاز یافته به سرکوب قشر امتیاز باخته می پردازد و مردم اسیرشده راه مبارزهء قهرآمیز را پیش می گیرند و کشور هرچه زود تر در بحران، جنگ ومصائب ناشی ازان فرو میرود ویا این که این نظام همراه با قشر امتیاز یافته، برای بقای خود و سرکوب مردم، به دامن یک نیروی خارجی پناه خواهد برد که درینصورت دولت و نظام مشروعیت خود را به کلی از دست داده و کلیه گروه های سیاسی و اجتماعی امتیاز باخته وزیر ستم به خود حق میدهند به کشور های دیگری برای بقای خود رابطه برقرار کنند. در هردو صورت کشور آرامش، ثبات، امنیت، پیشرفت و حتی آزادی خود را از دست می دهد. قدر مسلم اینست که در هردو صورت این نظام یک نظام غیر مردمی، غیر عادلانه و محکوم به نابودی بوده همراه به خود نیرو، فرصت ها و منافع کشور را نیز برباد خواهد کرد.

پس تغییر نظام یک ضرورت مبرم است. تغییرتنها به خاطر تغییر نیست و نباید باشد. بلکه به خاطر بلند بردن سطح کارآیی نظام و اشتراک هرچه بیشتر مردم در تصمیگیری ها و مسوولیت پذیری آنها در قبال دولت است که تغییر نظام پیشنهاد میگردد. وقتی مردم در تصمیگیری شریک نباشند، هیچگونه مسوولیتی در قبال قوانین یا برنامه هایی که با زور تحمیل میشود ندارند. همچو نظامی هرلحظه آمادهء انفجار بوده و ثبات نمیداشته باشد.

از دید این قلم، همهء پشتیبانان نظام های ناکام و سرنگون شدهء گذشته در افغانستان موضعگیری هایی همانند جناب اشرف غنی احمدزی در قبال تغییرنظام ها داشته اند. یعنی دشمنی با تغییر و حفظ نظام موجود. نظام موجود حامی منافع قشر محدود اما فاسد جامعه است اما کشور را در کل به ماتمسرای فقر، تروریزم، مواد مخدر، جنگ و حتی اشغال کشور توسط کشور های خارجی تبدیل کرده است. این نظام توانایی برون کشیدن کشور ازین وضع را ندارد. نظام باید به نفع همهء مردم و به نفع آزادی، به نفع رهایی از تروریزم، رهایی از مواد مخدر، رهایی از مافیای فساد و جنایت و رهایی از فاشیزم قومی دگرگون شود.

برای ساختن افغانستان و برای تامین ثبات و آرامش دران راهی به جز کسب پشتیبانی مردم از نظام وجود ندارد. پشتیبانی مردم ممکن نیست مگر این که مردم به نظام اعتماد کنند. نظام موجود در پنجسال حاکمیتش به رهبری جناب کرزی نتوانست اعتماد مردم را جلب کند، آرامش به میان بیاورد و ثبات مطمینی داشته باشد. مردم هم نتوانستند مانع خودکامگی و یکه تازی تیمی شوند که آنها را فریب داده بودند و با کسب قدرت به دنبال تامین منافع خود رفتند.

برای جلوگیری از تداوم ماندن در دام کرزی ویا افتیدن به کمند کرزی یی دیگر، باید باهرچه در توان داریم روند ها و دست هایی را که برای تغییر نظام برزده شده اند، یاری رسانیم. این کمک نه تنها با رای دادن به داعی یا داعیان تغییر باید صورت بگیرد بلکه عزم جزمی باید داشت تا درصورت پیروزی طرفداران تغییر نظام، این نظام به گونه یی تغییریابد که همه اهداف وعده داده شده برآورده شود. هدف، تغییر نظام  است واین هدف از هرسویی که دیده شود، موجه است. قرار دادن کسی که متعهد به تغییرنظام است، در مقام ریاست جمهوری از طریق انتخابات یک وسیله است.

باید آماده بود که اگر انتخابات به مثابهء یک وسیله ما را به هدف نرساند، راه ها و وسایل دیگری جستجو کنیم. مبارزات مردم نباید محدود به مبارزات انتخاباتی و رساندن یک کاندید به مقام ریاست جمهوری بماند. اگراین خواست یک خواست مقطعی نیست، باید تلاش برای بدست آوردن آن ادامه یابد. برای آنهایی که به اهداف خود ایمان دارند، رسیدن به مقام ریاست جمهوری تنها یک وسیله ویک گام است. وسایل می توانند تغییر کنند، اما هدف و مبارزه برای بدست آوردن آن ادامه میداشته باشد. اگر چنین نباشد، دروغگویانی بیش نخواهیم بود.

 


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا