خبر و دیدگاه

روشن فکر و رسالت روشنفکری

dr.m.s.zabiullah

سخن در راستای مقالی است که توسط نویسنده توانا و متعهد برادر محمد قاسم هاشمی تحت عنوان ” چگونگی تشخیص بهترین کاندید برای پست ریاست جمهوری ” نگارش یافته است .

اصولا باید بیان داشت که من روح،  شالوده و مفهوم ماهوی مقال برادر را ایجابی و در خور تامل یافته ام، من در آن یادداشت نامه نقاط مثبت و ارزنده ای خط دهی شده توسط نگارنده را بارز نموده ام، و بصورت صریح از آن مفاهیم که من آنها را ترویج معروف بصورت سیستماتیک و جمعی تلقی می نمایم، تحسین به عمل آورده و به نحوی سطحی نگری نویسنده نسبت به بعضی از روؤس  مواضيع مطرح شده در مقالت را به مذمت گرفته ام.

نویسنده با وجود توانایی بالفعل تحلیل و تجزیه سنتتک مبنی بر ادله و شواهد دامغه و نا قابل انکار و با وجود برخورداری از نسبت حکمت و عقلانیت واقع گرا و آرمان گرا محور، اما در مقاطع از مقالت نسبت به بعضی از پدیده ها و حقایق واقع به صورت انتقاعی و گزینشی برخورد نموده است، آنجا که در بحث از فساد اداری قاچاق و پروسس مواد مخدر، قانون گریزی و انحصار گرایي حرف به میا ن می آورد و در نکوهش آن، آرما ن گرایانه رسالت، تعهد روشنفکری را اداء می نماید، فراموش نموده است که شالوده اى  اصلی کار روشنفکر تنها نشاندهی و اثبات دلایلی بر وجود ناهنجارها نیست، بل غایت و مرام ارزشی پیام روشنفکری نهاده در مبارزه سیستماتیک و قوه زا اى  آن در تشخیص علل و معلول های است که باعث آن ناهنجاریها شده است .

رسالت روشنفکری تنها به این تشخیص مقید نبوده ، چنانکه دامنه و راستای اساسی کار آن را بر ملا و آشکا ر سازی هویت و کارکرد  نهاد ها و گروههای می سازد که باعث رشد سرطان گونه  ای قبح در جامعه شده اند .

روشنفکر در فرهنگ اسلامی همان اهل حل و عقد اند که ماهیت کار آنها را راست سازی کژیها از طریق ترویج امر به معروف و نهی از منکر بصورت سیستماتیک و ارزشی تشکیل میدهد، تا نشاید سلطان جابر با مطلق انگاری و خدا گونه بینی خود، سرنوشت خدا داده خلق خدا را به پرتگاه کشد.

روشنفکر نه باید تنها  همچو عوام الناس با بیان تکرار مکرر دور باطل  در جامعه اش بسنده نماید، روشنفکر باید پیامبر گونه با ترویج معروف و بسیج همگانی در جهت محو و بر چیدن بساط نابرابری، ذلت، خود نا بينى، خودکامگی، دوگونه بینی، جهل پروری ،ابتذال، دروغ، تهمت، رخت بربستن ارزشها، تضییع حقوق و ماجرا جویی در جهت افساد در زمین متعهدانه کمر جهاد بر بندد و بدون هراس در برابر طاغوت با حکمت جمع، زمینه ساز نهادینه شدن زیبایی ها، فضیلت، تقوا و خیر گردد.

روشنفکر در حقیقت چرا غ راه است که هدایت و رستگاری را با نشان دهی راه وسپر نمودن خود در برابر وزش سیه و تند بادها بیمه مینماید، و در برابر همه ندانم کاری ها و احساس ناتوانی، توانائی و راه كار و راه چاره  به ارمغان می آورد .

اصولا نقد من بر برادر براى اين بوده كه نبايد فقط به نشان دهى دور باطل اكتفا كرد، بدون آنكه تيوريسن  ها و ايجاد گران دور باطل را نشان دهى نمود، روشنفكر نبايد  ارزش قيمى زمان را نا ديده گيرد و فقط بدين بسنده نمايد كه  كار تدريجى در نهايت منتج به نشانه گيرى حاميان ومروجين ابتذال و نا هنجارى ها خواهد شد.

روى همرفته ما در پايان آن ياداشت نامه صريحا از نويسنده تا حدى به تندى مذمت نموده ايم كه كار روشنفكرى تنها برخورد با قشريات و باز گويي درد ها و ناله هاى مستمندان و محرومين  نيست، بل راستاى اصلى كار روشنفكر تعميم معرفت و ايجاد پتانسيل و محور قوه زا  اى است، كه بتواند اميد را ايجاد و تغير را بصورت مدنى ضامن گردد،

براى همين من از نويسنده پرسيده ام كه چرا فقط از فساد و نا هنجارى ها حرف زد و مفسدين و تاجران حرفه اى خون ريزى و مبلغين سياست زمين سوخته ونفاق قومى  و زمينه سازان ترويج ابتذال و ناقضين قانون را هدف  روشنگرى  قرار نداد.

” عزيز ما از ثالوث قوم محورى افراطى، مافيايي انديشى، و مافيايي عملكرد و فساد ادارى  اشاره هاى دارد، اما از اين عمدا نمى خواهد سخن گويد كه طى هفت سال، حكومت تيم حاكم، در اين عرصه چگونه عمل كرده است، مگر راه كار هاى راه بردى، تصفيه اى  قوم محور، خليل زاد، اشرف غنى ، احدى، اتمر، رسول امين، هدايت امين ارسلا، رحيم ردك، كريم خرم( بانى سياست هاى ركود و تباهى زبانى  و تطبيق كننده پروژه اى محكمهء صحرائى و اعدام دريائى كتب) فاروق وردك(  مسؤول  تغير و دستبرد  بر مواد وثيقه اى ملى) حبيب الله رفيع، اسماعيل يون بر كسى پوشيده است،  مگر عمل كرد برادر هاى كرزى در ترافيك و پروسس مواد مخدر بر كسى نا مأنوس است، مگر سيستم سوپر اسيكل پيشنهادى مرتزق هاى بانك جهانى و انجو سالارى اشرف غنى، احدى ، وردك، اديب فرهادى، كه حس محروميت را در نظام ادارى ببار آورده و زمينه ساز رشوت خورى عمومى شده است قابل توجيه است، آيا نسخه بردارى كور كورانه از نظام سياسى امريكا بصورت مشوه و مؤسسات نظام سرمايه دارى و اقتصاد بازار توسط تيم حاكم  بدون مطالعة زمينه تطبيق اين نوع نظام اقتصادى وسياسى باعث فساد لجام گسيخته فعلى نشده است.

من در پايان  آن ياداشت نامه چنين نبشته ام  “مجموع اين فكت ها سوالاتى اند كه وجدان نويسنده هاى الينه شده را  كه فقط براى توجيه وجود تعفن حتى دست به طى لفافه نمودن الفاظ و بيان گويا بعضى از حقايق ويا حقايقى بصورت ناقص براى اغفال خواننده ها واداشته است را به پرسش مى گيرند، اميد است نويسنده هاى ما با مستحضر دانستن خدا، انسان، و تاريخ نسبت به پديده ها داورى نمايند.”

من اعتراف مى نمايم كه در پاراگراف اخير الفاظ استفاده شده به نحوى زننده اند و نبايد نويسنده را تا اين حد بصورت زننده مورد عتاب قرارداد.

اما اين بدين معنى نيست كه آنچه در آن ياداشت گونه نسبت به خبط هاى نويسنده مطرح شده است حقايق را بيان نمى دارند ، ونويسنده نبايد در اين موارد بازنگرى داشته باشد.

مورد ديگرى كه  بر نويسنده خرده گرفته شده است در ارتباط به مقوله هاى امنيت، جيوپولوتيك و سياست مولتى محور افغانستان در عرصه خارجى است،نويسنده در چشم انداز ارايه  داده  كشور هاى همسايه را به دو بخش تقسيم مى نمايد:

1: همسايه هائيكه منافع خويش را در صلح و ثبات در افغانستان  جستجو مى نمايند.

2: همسايه هائيكه منافع خويش را در عدم صلح و ثبات اوضاع در افغانستان جستجو مى نمايند.

نگارنده در اين بررسى متأسفانه به نتايجى دست مى يابد كه از نظر شواهد و عينيت هاى واقع، قابل تأمل و برخورد نيستند وبيشتر بيانگر همان اتهامات مكرر تريبون هاى غربى و بخصوص انگليس و امريكا نسبت به جمهورى اسلامى  ايران اند، نه آ نچه در افغانستان دارد صورت مى گيرد، نويسنده با وجودى  كه به نحوى مى خواهد نسبت به جرايم و سياست هاى غير موجه جمهورى اسلامى پاكستان در ارتباط به افغانستان اغماض نمايد ، ولى وسعت فجايع سياست پاكستان به اندازهء است كه نمى توان آفتاب را به چند انگشت پوشاند، براى همين پيشنهاد عزيز به دستگاه سياست خارجى كشور اين است كه بايد تلاش نمايد كه سياستمداران پاكستانى را قناعت دهد كه منافع آنها در ثبات” در بقاى تيم حاكم فعلى در  در كشور است” و استقرار در كشور است، تلاشى كه  افغانستانى ها  هميش آنرا بصورت جدى دنبال نموده و در هيچ برهه اى متوقف نبوده است حتى در سياه ترين دوره، دوره اشغال سياهى طالبانى، نگارنده با وجودى كه پيشنهاد اعتماد سازى را به پاكستان ارايه مى دهد ،اما  زيركانه از اين  سخن به  ميان نمى آرد كه سبب نا اعتمادى و تنش بين دو كشور برادر در چى نهفته است! به ديد ما مسأله اصلى نگرانى پاكستان در پهلوى  حس توسعة طلبى استراتيژيك و تلاش براى ايجاد عمق استراتيژيك، مسأله ديگرى است كه نه پرداختن به آن ناخن افگار سياست افغانستان پاكستان را براى  مدت نا معلوم  نا علاج مى گذارد،  دستگاه سياست خارجى پاكستان از ندانم كارى هاى دستگاه سياست  خارجى افغانستان نسبت به قضيه ديورند  تصوير مرد بيمارى ببار آورده كه با وجود شدت بيمارى حاضر به وصف اعراض اش نيست وبه نحوى خود را به پرتگاه هلاك مى سپارد،پاكستانى ها خواهان اين اند كه قضيه ديورند بايد  نهائى گردد، اما دولت فعلى با خاك ريزى بر چشمان ملت و كتمان حقايق در صدد استفاده ابزارى از مسئله خط ديورند در جهت عسكر گيرى از توده هاى محروم قوم شريف پشتون است، كه امروز شكار سياست هاى شيطانى تيم امريكائى حاكم و پاكستانى ها گرديده و تمام هستى اين قوم شجاع دارد در اين بازى مبتذل و خبيث به نيستى مى گرايد.

نويسنده عزيز بجاى اينكه شواهدى از مداخله ايران در جهت بى ثبات سازى امنيت كشور ارايه دهد، به تكرار آنچه مى پردازد كه مؤسسات تحقيقاتى با آدرس جهانى عمدا به نفع نظم حاكم در جهان جهت گيرى كرده و كشور هاى طالب عدالت  در روابط جهانى را بسان ،سيا ، وزارت جنگ وخارجه امريكا خط كشى كرده و عمدا آنها را با وجود در پيش گيرى سياست تنش زداى و مشاركت فعال در بستر سازى بسوى ثبات، دشمن و برهمزننده ثبات نا موجود در كشور قلمداد مى نمايد.

به ديد من اين ديد بيشتر بيش از اينكه ناشى از تحقيقات علمى باشد ناشى از جهت گيرى ايدئولوژيك، قومى و زبانى نويسنده است.

در  بررسى مقالت نويسنده  به اين نتيجه مى رسيم كه نويسنده  امراض را  بصورت دقيق  تشحيص داده است، اما بنابر عواملى خواهان  تجويز دواء و تطبيق دواء بر عضو هاى  مصاب نيست ،  اينكه چرا نويسنده از اداى رسالت اش در اين مورد احتراز مى ورزد امر است كه بايد نويسده پاسخ  در خور تأمل بدان ارايه دارد، اينكه نويسنده با وجود همه نا بسامانى هاى دولت فعلى از نقد اصولى آن احتراز مى ورزد ، دقيقا به عملكرد چند هفته اى استاد احمد ضياء رفعت مى ماند كه با وجود همه نا هنجارى هاى فعلى دولت و تيم مافيايى آن هراس از بازگشت به دوره اى دارد كه گويا در آن فرهنگ تنظيم سالاراى و ديدگاه هاى نا مردم سالارانه اولويت داشته است ، فارغ از اينكه گذشته مال مجموع عوامل حاكمة و مؤثر آن زمان است، وانسان ها  قابليت تحول در لحظة ها  را  دارا اند، جى رسد  به دو دهه كه عملا بنابر اعتر اف تحميل كننده گان اوضاع غير مرغوب آنزمان، كارگرداننده گان داخلى وعوامل مباشر نا بسامانى ها  بدان وضعيت راضى نبوده و از روى نا چارى بدان تعامل مى كردند، اما بمجرد ببار آمدن  يك فرصت نسبتا نيمه آزاد از نظر مفهوم امنيت روانى و فزيكى با وجود تحمل  انواع محروميت ها ، حتك حرمت و تهميش دستگاه تحميلى، فساد و بى عدالتى ، دست به اقدامى نزدند كه وضعيت امنيتى شكننده را شكننده تر و يا خداى نا خواسته به فاجعة غير قابل كنترل مبدل نمايد، آيا اين خود دليلى عيان بر نفرت آنها نسبت به پديده خشونت نيست،    من حالا به مدلول اصلى حديث پيامبر پى مى برم ، كه مى فرمايد” همه آدم زاده گان خطاء كار اند و بهترين اشتباه كننده گان آنها همان هاى اند كه از جمله  توبه كننده گان اند”   اين حديث دال بر اين است ، كه انسان در هر حدى از حكمت  وتقوى سياسى هم كه باشد آسيب پذير است، براى همين استاد رفعت با وجود شناخت دقيق اش از نظام حاكم كه بهترين نمايه هاى نا مطلوب  بودن  آن در اشعار زيبا اش تجلى يافته اند ، اما با وجود آن در اين دو هفته بجاى اينكه در صدد اصلاح و  پر كردن كوتاهى هاى بديل نسبتا بهتر از تيم حاكم باشند ، با نوشته هاى به ظاهر اصلاح گرايانه، در صدد تخريب  همه گزينه ها اند، اينكه اين تخريب خلاق را به نفع چى مرامى انجام مى دهند، سوال است كه خود بايد به پاسخ آن پردازند.

موضوع ديگرى كه بر نويسنده خرده گرفته شده است مسأله وجود خارجى ها و اهداف اعلان شده و نا اعلان شده آنها است، عزيز ما با صغير پندارى ملت افغانستان بدين عقيده است،كه قانونمند شدن وجود ويا ارايه و تثبيت تاريخ ، بويژه اى  براى خروج نيروهاى خارجى از كشور به نفع افغانستان نبوده و در صورت بيرون شدن آنها ، ما دوباره دچار جنگ داخلى خواهيم شد.

متأسفانه اين ديد بازگوكننده نوع سرخوردگى و عدم اعتماد به ذات را نشانه مى نمايد، كه اين در ذات خود اش ضرورت اصلاح و علاج دارد، نخست اينكه جنگ هاى بعد از سال 1992 م جنگ هاى داخلى نبوده چنانكه جنگ فعلى در جنوب و شرق كشور جنگ داخلى نيست و اگر قرار هست كه جنگ هاى قبل از 2001 را جنگ داخلى پنداريم

پس بايد جنگ ها ى فعلى را نيز چنين تلقى نمايم، چون هجم مداخله كشور هاى مداخله گر  وعدد تمويل كننده گان جنگ تحميلى  در آنزمان به هيچ وجه كمتر از عدد كشور هاى مداخله گرى فعلى نيست ، به اضافه جغرافيايي جنگ كه در آن عملايات حربى با پشتيبانى اطراف بويژه عليه دولت اسلامى  صورت مى گرفت.

دولت فعلى در پهلوى ترويج ابتزال، فرهنگ معامله ء مافيايي، فساد ادارى، دو گونه بينى، اشاعة فقر از طريق تطبيق سياست اقتصاد بازار و مصادره سكتور هاى عمومى به نفع اژدهاى سرمايه حرام ، دست آورد ديگرى نيز به نفع ثبات و آرمش مسجل نموده است؟؟؟ كه بايد روشنفكران نسبت به آن محافظه كارانه برخورد نمايند و به نحوى با تخريب گزينه هاى ديگر  در صدد توجيه عملكرد فرصت سوز آن برايند!!!

تيم حاكم به اشاره باداران،  ويژه ترين قشر جامعه را كه عملا در آزاد سازى كشور از استعمار سرخ و سياه جانانه رزميده بودند و مستحق شكر گزارى و تجليل از كارنامه هاى شان بودند، با توجيه اتهامات، مغرض و تطبيق برنامه هاى خلع صلاح و ملكى سازى تحت عنوان:  دايگ، و دى دى آر، عملا توانائى آنها را  شل نموده در حالت منفعل قرار دادند، وبدين سان طالبان نكتاى دار، انتقام طالبان شمله دار ،  پسران معنوى و فرزندان حقيقى پروژه خون ونفت را  از مدافعين حقيقى  كشور در برابر تجاوز سياه گرفتند و بدين هم بسنده نكرده در صدد اين شدند كه ديكتاتوريت خونتاى امريكائى را بدين سان بيمه نمايند، چنانكه همين حالا هم آخرين  اخبار كشور دال بر اين است كه هالبروك تلاش دارد مفارقت تاكتيكى اشرف غنى وكرزى را براى مهار موج تغير و اميد و عدم رسيدن جريان نهضت اسلامى به قدرت، به يك اتحاد مصلحتى براى حفظ منافع امريكا و تداوم سلطة  كرزى از طريق اعطاى پست مديريت اجرائى ارشد  به اشرف غنى مبدل سازد، اين در حال است كه نماينده گان امريكا وقصر سفيد به ظاهر تلاش دارند به مردم حالى سازند كه امريكا موقف  غير جانبدارانه در انتخابات افغانستان دارد و از كانديد مشخصى حمايت به عمل نمى آرد.

جاى تعجب در اين است كه آنها يكه، دم ام خلع سلاح و ملكى سازى مى زدند مبنى بر اينكه سلاح  مجاهدين و يا تنظيم مجاهدين در مديريت امنيتى تهديد براى كشور است، با سكوت مرگبار، امروز دست به اربكى و مليشه سازى قومى تحت عناوين مختلف مى زنند، سايت بى بى سى چنين مى نگارد،” استفاده از مليشه هاى قومى براى امنيت انتخابات افغانستان” (وزارت داخله افغانستان مى گويد در نظر دارد از مليشه هاى قومى  وشبه نظاميان قومى براى تأمين امنيت انتخابات استفاده كند، هيأتى از وزارت داخله به منظور بررسى راه هاى عملى اين طرح به ولايت خوست در شرق افغانستان رفته وبا بزرگان قومى در آنجا ديدار نموده است، مقامات مى گويند براى اين نيرو ها حقوق و امتيازات نيز پرداخت خواهد شد) قابل ذكر است كه اين روى كرد مليشه سازى قومى در افغانستان تاريخ ديرينه دارد كه، براى آخرين بار   توسط داكتر نجيب رئيس جمهور كمونست كشور تجربه گرديد،  اين تجربه  نتنها باعث سقوط دولت آنزمان  گرديد، كه باعث دورى از خشونت هاى زنجيره اى در كشور و از هم ريختن شيرازه هسته هاى  ارتش  كشور نيز  گرديد.

بعد از اين توضيحات نسبتا طولانى حال مى پردازيم به  ارزيابى نقدى كه نگارنده مقالت ” تشخيص بهترين كانديد براى پست رياست جمهورى” به ياداشت نامه من نسبت به آن مقال داشته اند، عزيز ما در  مقاله بعدى اش كه به نحوى به نقد ياداشت واره من پرداخته اند ، به نحوى سر درگم كننده، مطالبى را بيان داشته اند، كه به درستى نمى توان استنباط كرد كه روى چى مواضيع  بحث ويا تماس گرفته اند، درست نمى توان استنباط كرد كه، به حمايت از مظلوميت مجاهدين موضع گرفته اند و يا به نكوهش آنها! نويسنده در آن مقال خواهان ارج گذارى به مجاهدين بصورت ضمنى از طريق بيان قصه جنرال روسى  است ،كه امر است ايجابى و در خور تحسين، اما موضوع كه بايد توضيح داده شود اين است كه، رهبران مجاهدين و طالبان را بصورت كل در يك رديف قرار دادن امر است كه بايد در مورد آن دقت گردد، نبايد از اشتباهات رهبران جهادى اغماض و چشم پوشى گردد، اقتضاى عدالت اسلامى همين است كه هنجار هاى دوره جهاد ، دوره حكومت مجاهدين و تجاوز سياه طالبان به ديد انصاف بازنگرى شده ومورد قضاوت قرار گيرد.

براى همين است كه من بينش  ومنش عملكرد برادران جمعيت اسلامى، محمد يونس قانونى، مارشال محمد قسيم فهيم، و داكتر عبد الله عبد الله را در بر هه زمان  كنفرانس بن و در چهار سال حكومت آقاى كرزى به صورت اصولى نقد نموده ام.

آنها بجاى فرصت سازى به فرصت سوزى تن در دادند و بخشى از آنچه مجاهدين و مردم افغانستان امروز مى نالند و به آن دچار اند، مربوط به عملكرد اين برادر ها و روابط آنها با تيم خليل زاد، لخضر ابراهيمى و كرزى در آن بر هه زمان است.

من به صراحت نبشته ام كه آنچه برادر ها درآن  برهه زمان  انجام داده اند، اشتباه استراتيژيك و بازى نا سنجيده با سرنوشت مليون ها شهروند، مجاهد ، خانواده ء شهدا ، معلولين و محرومين دوره جهاد بوده است و نبايد از آن اغماض گردد، و به عناوين مختلف از آن دفاع به عمل آيد، اگر در فرداى آن روز ها ، آنچنانيكه امروز صفوف را آراسته ايم و بسوى پيام ارزشى جريان نهضت اسلامى بازگشت داشته ايم، واز صحيح قلب در جهت ايجاد انگيزه براى نسل مؤمن و متعهد برآمده ايم و از خود گذشته ايم و براى برگشت حق مسلم ملت به ملت گام برداشته ايم و گفتمان ارزشى و پيام تغير و اميد پوهاند نيازى شهيد، داكتر عمر شهيد، نصرتيار شهيد، افضلى شهيد، عبد الرحيم شهيد، خواجه محفوظ شهيد، طارق شهيد، ذبيح الله شهيد، منهاج الدين گهيز شهيد، سيد عبد المهدى شهيد، علاء الدين شهيد، سردار شهداء مسعود عليه الرحمة شهيد و صد ها هزار شهيد گمنام را احياء نموده ايم، احياء مى نموديم ، نه در جهت فرار از ارزش ها  ، بل جهت احياء و نهادينه سازى ارزش ها و خواستها و بر خاسته هاى مردم گام بر مى داشتيم و صادقانه راه مسعود سيد شهداء افغانستان را دنبال مى نموديم ، امروز دست به گريبان مصيبت و ناليدن هاى  فعلى نمى بوديم، بل در جايگاهى مى بوديم كه با فخر مى توانيستيم ادعا نمايم كه ما صاحب كشور خود ايم، ونظام حاكم برخاسته از ارزش هايست كه شهداى گمنام اين مرزبوم، جانهاى شيرين خود را در جهت بر پاى آن، جانانه به پيشگاه ذات اقدس تقديم  نموده اند.

انتقاد من از  دكتر عبد الله ، از استاد برزگوار برهان الدين ربانى و از سائرين نه در جهت تمجيد اشخاص و يا نكوهش آنهااست ، بل اين نقد حق مسلم من، شماوسائر رهروان وبقاياى جهاد است، تا از بزرگان جهاد وفق منظومه ارزشى كه طبق آن تربيت گرديده اند ، بصورت اصولى انتقاد به عمل آورند و روش و عملكرد آنها را طبق ثابته هاى اصول ارزشى اسلام به مقايسه گيرند و در صورت انحراف آنرا تصحيح نمايند.

حضرت عمر رضى الله عنه مى فرمايد” فضيلت  منش، شما نيست ، اگر من را  براى اصلاح امور رعيت انتقاد ننمايد و فضيلت و چيره گى نيست من را  بر شما ، اگر  به آن نقد گوش فرا ننهم و در جهت اصلاح و تطبيق آن انحراف گام بر ندارم”

برادر عزيز محمد قاسم هاشمى انتقاد من از دكتر عبد الله براى عناد و حقدم در برابر آن فرزانه نيست، بل انتقاد من براى عملكرد آن فرزانه در گذشته است كه حالا، لله الحمد خود نيز در مناظره اش با دكتر اشرف غنى احمد زى به آن ا ذعان داشتند ، واعتراف كردند كه، ” ما در شناخت مان در ارتباط با رئيس كرزى و تيم كارى اش دچار اشتباه شديم” براى اينكه بهتر حالى شما شود من اين نقطة را نيز بايد توضيح دهم كه نقد فعلى ما نيز نسبت به استاد صياف، مارشال فهيم، استاد خليلى،  واستاد محقق براى بدبينى و حقد مان نسبت به اين شخصيت ها نيست، بل براى اين است كه نبايد مؤمن از يك سوراخ چند بار گزيده شود، چون به قول معروف ، آزموده را آزمودن خطاء است.

برادر عزيز ، ما نمى گويم مسعود عليه الرحمة فرشته بود و هيچ اشتباهى در تاريخ مبارزات اش ندارد، مسعود عزيز همچو سائر انسانها اشتباهاتى داشته است، اما حسنات آن شهيد مظلوم و رشادت ها يش در حدى است كه به تعبير يكى از برادر ها، حلم ابوبكر، عدالت عمر، حياء عثمان، و شجاعت على رضى الله عنهم اجمعين در سيماى مبارك او تجلى يافته بود، براى مسعود عليه الرحمة همين كافيست ، كه هزاران جوان مسلمان و اميد وار به فرداى اسلامى ، مسعود را رهبر و الگوى حقيقى خود براى مسلمان زيستن مى دانند.

براى مسعود عزيز همين بسنده است كه امروز مليون ها مسلمان ، ونويسنده كان  متعهد و معروفى چون فهمى هويدى، شهادت او را با شهادت سيد شهدا حسين عليه السلام مقايسه مى نمايند و او را شهيد،  راهى  بر پاى ارزش ها در برابر سپاه جهل،   تاريكى و توحش مى دانند.

اما در مورد مسئله فدراليزم و نظام پارلمانى بايد اذعان داشت كه، بگذار مردم افغانستان حق تغير سرنوشت شان را محفوظ دارند بگذار از حق  اختيار ، اراده آزاد و  من شناسا در ايجاد تحول ارزشى  استفاده برند، نبايد ديگر با استفاده از اساليب و فرهنگ خليلزاديزم مردم را تطميع ، تهديد و مجبور به قبول نظامى كرد ، كه به قيافه كرزى ها پاره و دوخته شده باشد.

بگذار مردم آزادانه برازنده گى نظام هاى پارلمانى، جمهورى و فدرال را ومزايايي آنها را تشخيص دهند و با  اراده آزاد ، اصلح آن نظام ها را به عنوان نظام ايدآل بر گزينند، به نظر من، نظام پارلمانى به نظام پيشنهادى اسلام نزديكتر است، چون فصل قواى ثلاثة بصورت بارزتر تجلى يافته است و تصميم گيرى ها در آن بصورت شورى است، و تعابير نصوص اسلامى دال بر اين اند كه نبست خطاء در تصميم گيرى هاى فردى به مراتب بالاتر از نسبت خطاء در تصميم گيرى هاى شورى و يا جماعى است، براى همين قرآن وقتى مسلمانان را در مسئله حاكميت مورد خطاب قرار مى دهد واژه هاى خدا و رسول را مفرد  و واژه حاكم را به صيغه جمع ” حاكمان” بيان مى دارد.

برادر عزيزم، مطمئين باشيد انتقاد من از فرزانه يار مسعود عليه الرحمة براى تصحيح اشتباه ، آن فرزانه بوده، كه المحد لله از دو سال و اندى است كه داكتر عبد الله به مشوره دوستداران اش گوش فرا داده است، و كمر را براى تغير و اميد و نجات افغانستان عزيز بسته است ، عبد الله امروز چشم اميد هزاران معلول، بيوه، و خانواده اى شهداى گمنام است، توان، قلم و در دست داشته جوانان ما ، فداى عبد الله و تيم ارزشمدار آن فرزانه است، امروز كمپاين عبد الله فرزانه ترين جوانان هراتى، كندهارى، ننگرهارى، كندزى، بدخشانى، بلخى، باميانى، پروانى، پنجشيرى،تخارى، بغلانى، كابلى، زابلى غزنيچى، غورى، لغمانى، بادغيسى، فاريابى، جوزجانى،  وسائر هموطنان   را  بدون تطميع  و ترس از آينده در خود جا داده  و به يك موج روشنى آور تبديل شده است ، براى همين هم  نماد اين موج رنگ آبى اختيار شده است تا معبر واقعى از آينده روشن باشد.

شعار عبد الله شعار تغير و اميد است، شعار عبد الله امروز شعار شهدا و شعار نظام اسلامى عدالت محور است ، او علم مبارزه را تا به رسيدن به فراخناى عدالت، قسط، امنيت، رفاه و تأمين آزادى تكوينى خدا داده،  بر افراشتنه است و در آن راه با الگو  قرار دهى رهبر محبوب اش استوار گام بر مى دارد، خدا يار و ممدگار اش.

در اخير بايد گفت كه آنچه كه اميد را نسبت به آينده ببار آورده است ، جمع شدن جمعى از نخبگان  جوان ومتعهد است كه فارغ از دغدغهء هر گونه آز و مطالب بويژه اى كه رنگ و بوى درخواست هاى مادى و جايگاه اجتماعى سياسى داشته باشد ،آگاهانه براى تغير و اميد از گوشه ها گيتى ، بعد از يك دور انقطاع سازمانى و مبارزاتى وارد تيم كمپابن داكتر عبد الله گرديده اند و شانه به شانه عبد الله بصورت تيم  هاى سيار براى بدست آوردن قلوب مردم و انگيزه بخشيدن به توده هاى تشنه اميد وارد عمل شده اند.

نقطة دوم كه بايد براى آن سجده شكرانه  به پيشگاه اقدس الهى  نمود موضوع رويش فرهنگ تذكية نفس و پاكسازى آن از جاه طلبى است، كه دارد آهسته، آهسته راه اش را به قلوب برادران باز مى نمايد، اين پديده را اسلام تعبير الجهاد الاكبر داده است.

جمع شدن نخبگان فكرى در پهلوى داكتر عبد الله ما را نويد اين نيز مى بخشد كه ما داريم به الجهاد الكبير نيز” وجاهدهم به جهادا كبيرا: برخورد استراتيژيك مى نمايم و اين جهاد را در راستاى شگوفاى مفهوم توسعه اسلامى و توازن مفهوم ثبات وحركت، تجديد ، تجدد و اعمال عقل و توجه توأمان به عقل مقاصدى و مفاهيم مقاصد شريعت به كار مى بنديم، و اين به نظر من بازگشتيست ارزشى بسوى خويشتن” بينش اسلامى”  كه در ذات خود امر است مبارك ، فارغ از دغدغه هاى برد و باخت انتخابت.

 


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا