دین شناسی

اندرباب دین و مدرنیته

islam_secularism

قبل از آنکه سخن از دین و مدرنیته به میان بیاوریم، لازم است وارد عرصه شناخت از موضوع شویم. معین ساختن اصطلاح و تعریف موضوع بیشتر در فهم موضوع و درک مطلب همکاری می کند. چون واژه دین مصداق واحدی ندارد، کدام دین؟ بهتراست منظورمان را واضح تر سازیم که اسلام. افق سؤال ما کاملا روشن گردید.

 ولی اگر مدرنیته به حال خود ناتعریف باقی بماند آسمان آن بسا چشم بسته است که جبینش ترش و چهره اش گوشه ها و اطراف فضا را تاریک ساخته است به حدی که راه پیمودن در مسیر استدراک  هویت مدرنیته دشوار کرده است. اگربگوییم مدرنیته با اسلام چه کاری می کند، در مغالطه عظیمی افتاده ایم، و پرسشهای بس متعددی مطرح کرده ایم… مدرنیته یعنی عقلانیت جدید، فلسفه های جدید، افکارجدید، علم جدید و غیره..

 بهتراست مسئله را مشخصتر مطرح کنیم و با یکی از این آورده های بالا کنار آییم. چون در مورد مواجهه ی اسلام با علم جدید سخن به میان بیاریم مسئله بطور صد در صدی روشن می گردد ومجال بحث موجه تر. وقتی به اینجا می رسیم، می توانیم نسبت به موضوع، طرح موجه تری سامان بدهیم. و بگوییم اسلام با علم مدرن چه کاری می کند؟

 پندار برخی ها راجع به این مسئله حامل آن پیام است که با مسیحیت اتفاق افتاده است. نگاهی به رجعتی تجربه تاریخی میان مسیحیت و علم جدید افکنده می شود که در آن نزاع بین کلیسا و علم جدید ملحوظ است. پیداست که نزاع علم جدید با مسیحیت در قرون پانزدهم و شانزدهم میلادی به بی اعتباری و ناتوانی مسیحیت انجامید. نزاعی بود بس سرنوشت ساز و سبب شد تا مسیحیت فروتنی پیشه کند و پای فراتر از گلیم خود نکشد.

 قبض گستره سلطه کلیسا و برچیده شدن دامنه قدرت آن از متن جوامع غربی، سنگ بزرگی را از فراراه آغاز رنیسانس برطرف کرد و زمینه را برای بسط پهنه علم پروری ویا علم جدید مساعد ساخت. مسیحیت در عرصه مبارزه با علم مدرن، دست و پایش درهم شکسته شد و جایگاهش را به علم واگذارکرد. و علم جدید درمیدان سیاست و مبارزه بازیگر اصلی و بی حریف باقی ماند که این کار ناخواسته به سرنوشت مسیحیت رقم زده شد. این شکست و آن پیروزی ناخودآگاه سبب ساز تولید سکولاریزم گردید.

 چون دیگر جایگاهی برای مسیحیت در دل مجتمع غربی باقی نماند و به انزوا کشانیده شد. کارکردهای مسیحیت تنها در محور فرد محدود گردید که جز نام از عقیده و ایمان به مسیح چیزی دیگر در احتوای خود نداشت. سیاست و حکومت که سالیانی در قید اسارت کنیسه قرار داشتند از بند رها شدند وبدین ترتیب ضربه کشنده ای بر پیکر مسیحیت وارد گردید.

 چرا مسیحیت شکست دندان شکن خورد؟

 اگر راه را به شیوه فیلسوفان تحلیلی بکاویم، راه برای دریافت پاسخ به غایت آسان هموار می شود. بگذارید علت مغلوبیت مسیحیت را دریابیم که در چیست. ابتدا بایست به شناخت مسیحیت پرداخت و شناخت مسیحیت مستلزم شناخت منابع مسیحیت است. بناء لازم می گردد رخ بحث را طرف تشخیص و معرفت از اناجیل و بالاخره کشیدن حقایق از دل آنها به محضرعام، موجه سازیم.

 پژوهش ها و کنجکاوی ها در برگیرنده این رسالت اند که بی گمان اناجیل موجود پس از مرگ ویا صعود حضرت عیسی علیه السلام نگاشته شده اند. حقیقت این پیام درخور پذیرش علمای مسیحی نیز هست. مسیحیان راجع به این امر، سه تا روایت آورده اند؛ روایت نخست اشاره بر این می کند که اناجیل سی سال پس ازمرگ حضرت عیسی علیه السلام به قید نگارش درآورده شده اند. روایت دوم چنین می رساند که اناجیل پنجاه سال بعد از مرگ ایشان نوشته شده اند. روایت سوم صدسال بعد را خاطرنشان می کند که اتفاق آرای اغلب مسیحیان را با خود دارد.

 کتابی که در فاصله صد سال بعد از مرگ( به قول مسیحیان)  عیسی علیه السلام نگاشته شده باشد چی می تواند در فحوای خود دارا باشد جز گفته ها وبافته هایی درمورد سیرت وصورت ایشان؟ بنابراین،  مصادر مسیحیت بصورت عموم ملهم از الهامات الهی نیست ونه سامان یافته از وحی. داشته های این کتاب مقدس همه در وصف فرد مسیح می بالند تا سخنی برآمده از زبان وی و ملهم از الهامات الهی. افکار فیلسوفانه یونان به طور چشمگیری در متون اناجیل چیره زده و پاره ی از نصوص آن انگاشته می شود. در مباحث میتافیزیقا، فیزیقا، آفرنیش هستی و در استدلالات برای اثبات خلقت پنهه هستی، بی دریغ به فکر یونان اتکاء شده است.

 مالامان بودن کتاب مقدس از افکار مثالی وتئوریک مبتنی بر طرز تفکر و شیوه خیالپردازی فیلسوفان آن روزگار، فضا را برای تصورات واقع بینانه و آزمایشات تجریبی تنگ ساخته و انسان غربی را در حجره های تحجر اسکان کرده بود. حتی قاعده بر این بود که در قدم نخست ایمان و سپس تعقل، نه تنها این که اعتقاد های مبتنی بر عدم معرفت بر کارکردهای تعقل ارجحیت داشته، به این معنی که اگر گفته ها و احکام کلیسا با احکام عقل درتضاد واقع شود ارجحیت از آن حکم کلیسا است و خرد را در میدان داوری در مکتب کلیسا جایگاهی نیست. کلیسا زمین را ساکن می دانست و مرکزیت کون. به گونه ی که استوار بر شاخ گاو، گاو بالای سنگ، سنگ بالای ماهی، ماهی در آب، آب بالای باد و قس علی هذا. بدین گونه، قرن ها فلسفه یونان ملبس به لباس نصوص مقدسِ، فکر غربی را تحت شعاع قرار داده بود. تا آنکه این دین خود ساخته در برابر عقلانیت جدید دست کم آمد و از ارائه دادن پاسخ متناسب به پرسشهای واقع بینانه ناتوان بدرآمد.

 نهایتا می توان گفت  دین متکی بر پایه های متزلزل و لرزان را چه کار آید به ایستادگی و مقاومت علیه تلاطم گرد آب های برخاسته ازتوفان حقایق و دست آوردهای علم جدید که کارکردهایش بر منبای معیارها و استانداردهای تجریبی هست و نتایج ملموس به ارمغان می آورد؟.

 اسلام

 آدم های هستند متاسفانه که به اسلام نیز ازهمین زاویه می نگرند و آن را در ترازوی مسیحیت وزن می زنند. لیکن بی خبر از آنکه چنین ترازویی ندارد توان برداشت گرانی اسلام را، و حجم آن در حیطه چنین ترازویی نمی گنجد. برخلاف آنچه در وصف مسیحیت گفته آمدیم، ریشه های اسلام از جوی بارهای الهامات الهی آب می گیرند و عطش آن تنها می توان از سرچشمه های وحی سیرآب شد و فروکش گشت.

 تعقل و خردگرایی در سینه اسلام جایگاه و منزلت بس عظیمی دارد. بل عقل فراتر ازآن پهلو به پهلو درکنار نقل درعرصه صدور حکم نقش آفرینی می کند. بگونه ی که اگر دست های عقل از مداخله در کاروزار نقل گرفته شود، بخش کلانی از پروژه های نقل فلج می شود و مسیر کاروان دین جهت تحجر وجمود، سیاقت می یابد. و جایگاه حقیقت واگذارمی شود به جایگاه ناحقیقت. بطلان می آید جایگاه حقانیت را تسخیر می کند. بنا با درنظرداشت این همه اهمیت دراحتوای عقل، اسلام از آغاز زمانی که پا به عرصه وجود گذاشت، بی درنگ به تعقل فرمان داد. چون سرزدن به درگاه حقیقت تنها ازباب عقل حاصل هست. لذا سلطه علم در قلمرو اسلام  فوق العاده حاکمیت دارد، و میدان تجربه چشم انداز باز.

 در کنار ترغیب وتحریک اسلام به فتادن به دامان علم، اسلام خود نیز برای به اثبات رسانیدن حقانیت اشِ، از روی برخی از اسرار خلقت پرده برکشوده است تا از یک جهت بشریت تشویق به اکتشافات، کاوشها، تدبر، تفکردرخلق و شناخت خالق شود و از سوی دیگر نقش اسلام بعنوان دینی برحق بر روی واقعیت ها بارزترگردد. درخصوص اشارات بر اسرار، گوشه ای اندک از نصوص قرآنی را بازگو می کنیم: کیفیت ترکیب و ساختار جنین و مراحل آن به غایت دقت درقرآن بازگو شده است که علم جدید به تازگی برحقیقت آن دست یافته است:« ای مردم اگر درباره برانگیخته شدن درشکید، پس بدانید که ما شما را ازخاک آفریده ایم، سپس از نطفه، سپس از علقه آنگاه ازمضغه دارای خلقت کامل و احیانا خلقت ناقص تا ( قدرت خود را) به شما روشن گردانیم و آنچه را اراده می کنیم تا مدت معینی در رحمها قرارمی دهیم آنگاه شما را به صورت کودک بیرون می آوریم سپس حیات شما را ادامه می دهیم تا به حد رشدتان برسید، و برخی از شما (زودرس) می میرد و برخی از شما به غایت پیری می رسد، به گونه ای که پس از دانستن ( بسی چیزها) چیزی نمی داند وزمین را خشکیده می بینی و[لى] چون آب بر آن فرود آوریم به جنبش درمى‏آید و نمو مى‏ کند و از هر نوع [رستنیهاى] نیکو مى‏ رویاند. آیه ۵ سوره حج ۲۲.»

باری تعالی از گردش زمین، خورشید، ماه و ستارگان و چگونگی شب و روز سخن به میان می آورد:  «و خورشید به [سوى] قرارگاه ویژه خود روان است تقدیر آن عزیز دانا این است» (۳۸) یس. خداوند از آسمان و و بسط دادن آن سخن می گوید: « و آسمان را به قدرت خود برافراشتیم ( بناکردیم) و بى‏گمان ما [آسمان]گستریم» (۴۷) ذاریات.

و براى ماه منزلهایى معین کرده‏ایم تا چون شاخک خشک خوشه خرما برگردد (۳۹) نه خورشید را سزد که به ماه رسد و نه شب بر روز پیشى جوید و هر کدام در سپهرى شناورند (۴۰) قرآن از ساختار ترکیبی آب وعدم اختلاط آن با آب دیگر سخن می گوید: دو دریا را [به گونه‏اى] روان کرد [که] با هم برخورد کنند (۱۹) میان آن دو حد فاصلى است که به هم تجاوز نمى‏کنند» (۲۰) رحمن.  همینطور صد ها مورد دیگر درقرآن اشاره بر حقایقی دارد که به  تازگی در دسترس ساینس قرار گرفته است. مثلا کشف حادثه شق القمر توسط حضرت محمد (ص) به تازگی وارد دنیای علم شده است. سازمان (NASA) پس از تحقیقات و پژوهش های طولانی به این نتیجه رسید که ماه گاهی دونیم شده بوده است. این آیات همه دست به دست هم داده وسبب شده است تا علم جدید دربرابر علم قرآن فروتن شود و ازروا داشتن طغیان و غوغایی که بر سر مسیحیت برپا کرده بود، خودداری کند. و به همین دلیل نسبت آمار کسانی که ازجوامع غربی معتنق به اسلام می شوند بیشتر اهل علم اند. چون شواهد ملموس طبیعت و دلایل موجه شریعت برآن، ایشان را به اسلام نزدیک ساخته و به آغوش آن سپرده است. بناء مدعیات و پندارهای برخی ها مبنی براینکه اسلام تاکنون به چنین آزمونی ( مواجهه با علم جدید) مواجه نشده است بنابردلایلی مختلف و اگر چنین شود به سرنوشت مسیحیت مواجه خواهد شد، مردود قرار می گیرد و به هوا می رود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا