دین شناسی

رسانه، رابطه ی اخلاق و دین

media_religion

 

چکیده:

باتوجه به کارکرد رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی که با مردم در تماس هستند و فرهنگ مردم منبعث از دین و آداب و رسوم بومی ست، لازم است اصحاب رسانه با توجه به مرزهای مشترک دین و اخلاق و تسلط فرهنگی رسانه ها، “رسانه یاران” جنبه های حد و مرز شرع مقدس را در این شغل مقدس رعایت کنند. به همین جهت در این مقاله به نکات ضروری اخلاقی و توجه به حقوق مردم به ویژه قشر پایین جامعه که دفاع از آنان وظیفه ی همه جانبه ی آگاه گران در این میدان است، اشاره شده و راهکارهای کابردی برجسته گردیده است.

کلید واژه ها:  “دین”، “رسانه یاران”، “حق”، “شناخت”، “دلسوزی”، “ادب”، “قضاوت درست”، “دفاع از ستمدیده “،”امر به معروف”؛ “عدالت”

مقدمه:

دین که با آمدن بشر یا خلقت او همطراز است، خود به عنوان رسانه بود یا به عبارت دیگر: دین ، رسانه بود و رسانه، دین. در اصل همانطور که دین را پیامبران آورده اند نفس دین خود، یک پیام است.  خوراک فکری مردم با همین پیام، سخنرانی و منبر بود؛ با گسترش و آمیختگی دین و آداب و سنن بومی مردم  از مسایل دینی گرفته تا ضرب المثل ها و معما ها، داستان ها، شعر های حماسی و…  همه را مردم از این وسیله ی ارتباط جمعی فرا می گرفتند. با خبر شدن از گم شدن یک بزغاله  یا مالی از مردم یک روستا از مأذنه ی مسجد به گوش مردم می رسید. خبر از هجوم به مردم  یک محل و شهر و روستا یا آمادگی دفاع دسته جمعی با بانگگاه مسجد بود. یک رسانه ی تمام عیار.

نمی توان گفت: بین رسانه و دین ارتباطی وجود نداشته است. و اخلاق، خمیر مایه ی این ارتباط  است که احساس مسؤولیت را در اهل قلمِ رسانه ها برمی انگیزاند. با این نظر می توان وجدان کاری بیدارگری برای اقشار مختلف جامعه و راهکار های رشد و ترقی و هدایتگری را از رأس مخروط تا لایه های پایینی آن، برانگیخت. اگر این خمیر مایه ی معنوی وجود نداشته باشد به راحتی می توان سیاه را سفید و سفید را سیاه جلوه داد. ملتی یا قومی را دوست یک ملت، و یا قومی را دشمن دیگری کرد. به همین جهت نکاتی در این ارتباط  آورده می شود.

به قول یکی از مجریان رسانه ای ایران، خبره در امر رسانه و نویسنده (علی اکبر عبدالرشیدی) در مقاله ی  “اهمیت دین برای رسانه” در این باره آورده است:

«اما از اواسط قرن ۲۰ نهضت روشنفکری جدیدی در جهان شکل گرفت که دور شدن سریع انسان را از جرگه دین و اخلاق دینی اشتباه دانست و ریشه بسیاری از نابسامانی های نیمه اول قرن بیستم را در همین شتابزدگی جستجو کرد. این نهضت بار دیگر دستاوردهای فراموش شده فرهنگ دینی در همان قرون وسطی را در اروپا در حوزه های مختلف هنری، علمی و صنعتی به انسان قرن بیستمی گوشزد کرد و یاد آور شد که پیشرفت های علمی در قرون بعد ریشه در زمینه های فکری مذهبی داشته است.

اما فریاد این روشنفکران دینی در میان انبوه صداهای ضد دینی شنیده نشد. از آنجا که در غرب رسانه ها نقش بسزایی در تبیین و ترویج اندیشه های غالب اجتماعی دارند متفکران نهضت جدید سعی در ایجاد مراکز مطالعاتی دانشگاهی برای تربیت کسانی کردند که هم در حوزه رسانه و هم در حوزه دین و اخلاق دینی صاحب نظر باشند.

به گفته صاحب نظران این عرصه مطالعاتی صرف نظر از اندیشمندان حوزه مبارزه با دین در عرصه رسانه، یکی از مهم ترین موانع بر سر راه توسعه مطالعات در حوزه مشترک دین و رسانه صاحبنظران دینی بوده اند. دین شناسان گاه بی اطلاع از نقش و نفوذ رسانه در دنیای امروز دین را در حوزه سنتی و بسته ای ترویج می کنند که به قرون گذشته تعلق دارد در حالی که روشنفکران جدید معتقدند دین باید با مصداق های عملی و کاربردی بتواند در حوزه رسانه تعریف شود. دین شناسانی که ارزش و اهمیت رسانه را درک نکرده باشند طبعاً دین را با رسانه بیگانه فرض می کنند.» (سایت روزنامه جام جم)

او در مقاله اش از ایجاد مرکز مطالعات دین و رسانه در دانشگاه های کشورهای صنعتی سخن می گوید و ادامه می دهد: «یکی از مهم ترین حوزه های مطالعاتی مشترک در عرصه دین و رسانه موضوع تکوین دین در زندگی امروز است. مفاهیمی از قبیل خانواده، هویت، معنویت، زندگی اجتماعی، عشق، رفاه و همزیستی جزو این گفتمان هاست که از مشکلات جهان امروز است.»

ایشان در بخش دیگری از نوشته اش خبر از پر طرفدار بودن رشته های دین و رسانه در غرب می دهد و آورده است:

«امروزه در بسیاری از دانشگاه های معتبر مغرب زمین کرسی های دین شناسی در کنار کرسی های مطالعات رسانه ایجاد شده است. رشته های بین رشته ای برای مطالعه ی دین و رسانه نیز طرفداران فراوان دارد. شاید دانشگاه کلرادو در آمریکا از پیشقراولان تأسیس یک رشته میان رشته ای بین رسانه و دین بوده است که می کوشد در زمینه ی تلفیق دین و رسانه مطالعات ریشه داری صورت دهد و آفت دور بودن اندیشه های دینی را از حوزه رسانه تبیین کند. این دانشگاه امروزه بخشی از یک شبکه گسترده تحقیقاتی بین المللی است که نقش دین را در عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات مطالعه می کند. مرکز مطالعات دین و رسانه در دانشگاه نیویورک نیز یکی از ۱۰ مرکز بزرگ مطالعاتی جهان در این حوزه است که روزنامه نگاران را به مطالعه تطبیقی ادیان و کاربرد دین در زندگی جوامع متدین فرا می خواند و معتقد است رسانه ها با بررسی و تبیین این کاربرد ها می توانند الگوهای تازه ای را برای بشر سرگردان امروز فراهم کنند… اولین وظیفه ای که این گونه نهادهای روشنفکری جدید برای خود تعریف کرده اند شناختن زمینه های تبلیغ منفی دین در رسانه های غربی و بخصوص آمریکایی است. با شناخت است که می توان این زمینه ها را از میان برد و زمینه های تبلیغ ارزش های معتبر دینی را جایگزین کرد… حمله به دین و انتقاد از ارزش های دینی کمتر با مقاومت روبه رو می شود، در حالی که اگر رسانه ای در باب دفاع از دین و سازگاری ذات انسان با دین مطلب یا برنامه ای انتشار دهد با واکنش های تند لابی های ضد دین رو به رو می شود…»

با توجه به این که امروزه رسانه ها میدان دار همه جانبه ای در تأثیر گذاری بر اقشار مختلف مردم از  کودکان سه چهار ساله تا افراد مسن جامعه دارند و در واقع رشته ای برگردن همه انداخته و به هر سمت و سو بخواهند آنان را سوق می دهند، نمی شود خواسته ها و تمایلات روحی اخلاقی و معنوی آحاد جامعه را مدّ نظر قرار ندهند. دست اندرکاران  این سایه گستر جامعه،  باید دین،  آداب و سنن، و مصالح عمومی ملک و دین و کشور را وزنه ی سنگینی در این تعامل به حساب آورند. و با سبک ، سنگین کردن آنچه تولید می کنند که امر فکری و فرهنگی ست، سره را از ناسره و  مهم را از غیر آن، تشخیص دهد و حتا بین “بد” و “بدتر” آن را برای عرضه برگزینند که ضرر کمتری برای جامعه دارد.

جامعه ای که بخواهد از امنیت اجتماعی برخوردار باشد، چاره ای ندارد جز این که رسانه های آن  در باره ی اخلاق جمعگرایی و مرزهای تلاقی حقوق فرد و اجتماع، تلاش زاید الوجهی داشته باشند تا بتوانند از چالش های ناامنی همیشگی ، پیش گیری کنند. آنچه کارایی فراگیرِ درمانگر دارد، فقط اخلاق است و آنچه با سرشت انسان سازگاری دارد که چیزی جز آیین و دین خدایی نیست. 

این ، رسانه هایند که می توانند، منبع بسیار مهمی از نوع اول، برای آموزش و آگاهی جامعه باشند و مانند طبیبی باشند که وقتی به مداوای مریضی می پردازد، حاضران دیگر نیز از او  بهره گیرند ولی پایه های اساسی آن در این آموزش و آگاهی، اخلاق انسان سازی ست که مجموعه و گردونه ای از ارکان و شاخه های فرعی از معیارهای دارای قداست و با ارزش دینی ست. اینها عاملی هستند که مسیر رشد شنودگان ، بینندگان و خوانندگان را برای رسانه تبیین می کنند. حفظ این چارچوب و مقید بودن به آن؛ و حرکت در این میدان، ثبات و دوام  کار را و اقبال مخاطبان را در پی خواهد داشت. در این صورت، رسانه آموزشگاهی برای هدایت مردم به ارزش هاش همگون با فطرت انسانی می شود. و درست در مسیری گام برمی دارد که اعتماد مردم را به خود جلب می کند و در واقع مأمن و پناهگاهی برای آنان به حساب می آید و قدرت میدان داری را با پشتیبانی مردمی به دست حواهد آورد. زیرا در در مسیری حرکت کرده که “پسندد آنچه را جانان پسندد”. با توجه به این نکته، رسانه باید خود را ملزم به این وظیفه، مسؤولیت و رسالت بداند و برای رشد خود و جامعه، همیشه از آبشخور آن نوش جان کنند.  آن رسانه هایی که غیر از این، خط سیر دیگری را بر گزینند، تک بعدی عمل کنند یا برده و جیره خوار مخالفان اخلاق منطبق با سرشت بشری باشند، در نهایت به بن بست خواهند رسید و  در مقابل پرسش هایی که قرار خواهند گرفت محکوم به سر انجام بدی خواهند بود.

قصد مطرح کردن مطلبی را داشتم که دیدم مقاله ی پر محتوایی در موضوع های پیوسته به هم با عنوان “تعامل دین و رسانه از دیدگاه حقوق” به قلم دکتر محسن اسماعیلی آورده است، لذا عین آن، اینجا، ارایه می شود که در باره ی: “دین تنها محدودیت نمی آفریند” است و با موضوع بحث ما همخوانی دارد و نیازی به توضیح بیشتر نیست:

«نباید تأثیر آموزه های دینی بر رسانه را صرفاً محدودیت زایی دانست؛ این برداشت نادرستی است که عمداً یا از روی اشتباه, برای ترویج آن تلاش می کنند. نمی توان این واقعیت را انکار کرد که پای بندی به ارزش ها و احکام دینی به هر حال ضوابط و محدودیت هایی را بر تصمیم گیری ها, گفتارها و کردارها تحمیل می کند, اما این همه واقعیت نیست. بخش مهم و دیگر آن است که التزام به شمار فراوانی از آموزه های اخلاقی و دینی مسئولیت زا و موجب پیدایش تعهداتی است که به تحرک بیشتر رسانه ها می انجامد. برای مثال پای بندی به آموزه ی “عدالت طلبی”،”امر به معروف و نهی از منکر”،”دفاع از ستمدیدگان”،”نصیحت و خیرخواهی برای مؤمنان و ائمه مسلمین” و ده ها اصل دینی مانند آن، نه تنها به رسانه ها و خبرنگاران متعهد، اجازه ی سکوت و مماشات نمی دهد که جستجو، تبلیغ، فریاد و تشویق جامعه به اقدام را وظیفه ی حتمی آنان قرار می دهد.

“خبرنگار” یا “رسانه یار” که برترین عبادت را گفتن حق در برابر زورمداران می داند یا معتقد است که هر کس ندای ستمدیده ای را بشنود و ساکت بماند، دین ندارد، حتماً عملکرد متفاوتی ازهمکار مشابه خود خواهد داشت که به این اصول باور نداشته و معتقد است به “سری که درد نمی کند دستمال نمی بندند.”

آیات و احادیث مربوط به «حرمت کتمان حق» نمونه ی گویایی در این زمینه است. اگر دین با حکم به وجوب کتمان اسرار شخصی و حریم خصوصی افراد نوعی محدودیت برای کار رسانه ی دینی ایجاد می کند از سوی دیگر با تحریم کتمان حق فضای بی کرانی را به روی رسانه ها می گشاید. آیات زیر در این باره مثال زدنی است:

ـ آنانکه پیام های روشن و هدایت گری را که ما برای مردم ارسال کردیم, پنهان کرده و بازگو نمی کنند مورد لعن پروردگار و تمام لعن کنندگان هستند؛ مگر آنکه توبه کرده، آثار این کتمان را اصلاح و حقیقت را برای دیگران تبیین کنند.(سوره بقره، ۱۵۹-۱۶۰)

ـ هر کس از واقعیتی خبرداشته ولی شهادت خویش را کتمان کند، قلبش گنه کار است (سوره بقره، ۲۳۸) و ستمکارتر از دیگران. (سوره بقره، ۱۴۰)

ـ هیچ پیام رسانی نباید خیانت کند و اگر چنین کند روز قیامت به کیفر آن خواهد رسید. (سوره آل عمران، ۱۶۱)

ـ خدا دوست ندارد که کسی به گفتار زشت صدا بلند کند مگر آنکه ستمی بر او رفته باشد. (سوره نساء، ۱۴۸)

ـ عدالت را بپا بدارید و برای خدا حق را بگویید؛ حتی اگر به زیان شما یا والدین و نزدیکانتان باشد. (سوره نساء، ۱۳۵) »(سایت دانشگاه امام صادق)

با توجه به نکات ذکر شده تا کنون به این اینجا می رسیم که :

اخلاق در رسانه ها و “رسانه یاران” بسیار مهم و ضروری است زیرا رسانه بلند گوی آواز و صدای مردم است.

دفاع از مظلوم  و فریاد ستمدیده در هر زمینه از ستمی ست که به او روا داشته شده است و مسؤولیت رسانه ای ایجاب می کند فریاد حلقوم آنانی باشد که  مورد تجاوز گرفته و حقشان یا با تجاوز ضایع شده یا از طرف قاضیان درباری به یغما رفته است.

یاد آوری و عنوان کردن وجود منکر در جامعه برای راهیابی به مبارزه با آن و آگاه کردن مخاطبان و مجریان امور، خودگام بزرگی در حرکت به سوی نیکی ها و امنیت اجتماعی و آرامش است.

امر به معروف و جهاد حق گویی برای اصلاح کژروی ها و کژراهه ها از طرف هرکس در هر مقام و منصبی باشد بر اصحاب رسانه امری با احساس مسؤولیت است تا نگذارند با حیله گری، اخلاق و شرف و عزت یک جامعه بر باد فنا رود.

در یک جامعه ایده ال مبتنی بر دین خدا، اخلاق و شرافت انسانی، هیچ چراغ قرمزی که جلو حرکت رسانه را در حقگویی بگیرد، نباید وجود داشته باشد. بلکه باید خودش چراغ قرمزی باشد برای همه ی نهاد های مدنی که به آن  تعرض نشود تا بتواند بدون ترس و واهمه، لکنت زبان، لرزش دست و یبوست قلم، بر انجام وظیفه ی خود محکم و استوار باشد.

اما چند نکته، قبل از انجام و اقدام عملی برای رسانه ها قابل توجه است که تقدیم دست اندر کاران رسانه، این دلسوزان آگاه گر جامعه می گردد:

۱. کار کارشناسی، آگاهی علمی و بدون خدشه  

در باره ی هر جریان، رخداد، اتفاق و مطلبى، چه از نوع قابل تحمل و صحیحش و چه از نوع بد، نگران کننده و چندش آورش، شناخت و معرفت درست آن،‌ اولین وسیله­اى است که “خبرنگار” یا “رسانه یار” به آن احتیاج دارد تا بتواند با آگاهى کامل و اطلاعات لازم، درآن موضوع وارد شود و بى هیچ عیب و نقصى بتواند برای مطرح کردنش اقدام کند. کار کارشناسى براى هر موضوعى از ضروریات است که عقل آن را تأیید مى­کند و در هر چه بنگریم علم و دانش از اساسى­ترین اجزاى تشکیل دهنده­ى آن به حساب مى­آید تا در دفاع از آن درست وارد میدان شود. اگر بدون آگاهی و دانش و کارشناسی لازم  صورت گیرد،اولین اثر نامطلوبى که دارد ناتوان و ناکارا کار رسانه ای کرده و اقدامی را به انجام رسانده که نمی تواند از آن خوب دفاع کند. به قول مرحوم شریعتى: اگر مى­خواهید چیزى را بکوبید از آن بد دفاع کنید.

۲. شناخت روحیه ی جامعه:  

یک فرد رسانه ای – یا به اصطلاح ما – “رسانه یار”، باید از لحاظ روانشناسی اجتماعی خود را به مرحله ای از شناخت جامعه رسانده باشد که بتواند آنچه را می خواهد برای مردم  مطرح کند و جا بیندازد طوری عنوان کند و بیاورد در معرض چشم و گوش مردم قرار دهد تا جامعه آن را بپذیرد. ” ظرفیت فکرى، عقل و درایت” مخاطبان را سنجیدن، باعث می‌شود بدانید چگونه باید با آنان، دروازه گفت و گو را باز کرد و ارتباط برقرار کرد. درست همانگونه که امام علی(ع) وقتى ابن عباس را براى بحث با خوارج اعزام مى­فرمود، سفارش کرد: «درگفت و گو با آنان از قرآن استفاده نکن زیرا قرآن معانی گوناگونى در بردارد، وقتى آیه­اى مى­آورى، آنان نیز با آیه ی دیگرى پاسخ مى­دهند؛ از سنت پیامبر براى شان دلیل­آور چون نمى­توانند آن را رد کنند و گریزگاهی براى خود بیابند» (نهج البلاغه/ نامه۷۷)

۳. حس ناصحانه و دلسوزی برای مخاطبان  

“رسانه یاران” باید اخلاق پیام آوران خداوند را در ارتباط با جامعه برگزینند. پیامبران از در”ستیزه‌ جویى و خصومت” با مردم وارد نمى­شدند بلکه به طور “دلسوزانه” جهت هدایت مردم،‌ به آنچه صلاح آنان درآن وجود داشت،‌ پیام رسانی می کردند. قرآن این روش پیامبران را، با واژه‌ى “نُصح” مطرح کرده است (سوره اعراف/۶۸، ۶۲؛ هود/۳۴؛ قصص/۱۲. (به بحث  ” جدل از منظر قرآن” در فصل اول کتاب گفتمان در قرآن یا جدل و استدلال در قرآن مراجعه شود).

لذا “رسانه یار”،  باید از آن به عنوان یک أسوه­ای پایدار و همیشگى استفاده کند. لازم است مراقب و مواظب باشد که نه تنها به مخاطبان خود، گزند عقیدتى نزند بلکه باید آنان را از گزند عقاید نادرست دیگران نیز، حفظ کند و از تأثیر آن­ها بر جامعه  بکاهد که این رفتار، ناصحانه و دلسوزانه کار رسانه ای و پیام رسانی ست. در این میدان مقدس جایی برای عناد و کینه توزی وجود ندارد و در این راه نباید بلندگوى شیطان شد که به طور قطع از شیطنت، حق تراوش نمى­کند. “رسانه یار” اگر با عداوت و کینه­اى مطلبی را مطرح کند، به طور مسلّم با مسیر پیام آوران خدا، فاصله صد و هشتاد درجه ای دارد؛  باید قبل از طرح مطلب ، خبر، جریان و رخداد، آن چه را با “عشق و محبت” ،  “مهربانى و شفقت‌‌‌”، “دلسوزى و جذّابیت” و “صفا و صمیمیت” در تضاد است از خود دور کند و نرمی را که در جرگه لطف و مهربانی است، مبناى کار خود قرار دهد.

حرکت ناصحانه چون از دل حقیقى انسان، که سوز و گداز عاشقانه دارد، برمى­خیزد، لاجَرَم بر دل ­نشیند و آن چنان تأثیرى مى­گذارد که هر چه شنونده یا بیننده ، عناد هم داشته باشد، اثر آن را نمى­تواند انکار کند و در حداقل پذیرش، آن را ساحرانه مى­داند.

۴. حق پذیرى: 

آنچه در امر رسانه ای، محوریت دارد و باید مانند کعبه بر دورش طواف کرد و بر گردش چرخید، حق‌پذیرى است. چون در اینجا به دنبال‌ حق می گردیم  تا آن را بیابیم و در مقابلش سرتسلیم فرودآوریم. این، برخاسته از حق‌گرایى فطرت انسان است اما آنچه این کشش را در ما مى­کُشد یا پوششى بر روی آن مى­کشد، لجبازى یا لجاجت است. لجاجت در بستر “خود رأیی” جاى دارد و لجباز به کسى گویند که بر آنچه خود مى­فهمد، تکیه مى­کند، آن را درست مى­داند و بر آن اصرار مى­ورزد. پیامبر اسلام (ص) ما را فرا مى­خواند که از این صفت مذموم دورى گزینیم زیرا آغازش جهالت و نادانى، آخرش ندامت و پشیمانى است ( تحف العقول نوشته ابی محمد حسن حرّانی  محدث قرن چهار هجری با ترجمه ص ۱۵ به تصحیح علی اکبر غفاری، کتابفروشی اسلامیه تهران)

چیزى که در حوزه­ى جهالت قرارگیرد با حق پذیرى که در میدان عقلانیت جاى دارد، سرسازش ندارد. عاقل کسى است که رأى و نظر خود را متهم مى­کند و به آنچه نفسش برایش مى­آراید، اعتماد نمی‌کند. احتمال اشتباه‌کردن در اندیشه و برداشت غلط داشتن، حرکت در مسیر عقل است. به عبارت ساده­تر، کج فهمى را در خود مُحتَمل دانستن، کار عاقلانه­اى است. اینگونه نبودن، یعنى: خود را حق دانستن و دیگران را باطل­گرا پنداشتن است. این روحیه با حق پذیرى مطابقت ندارد و ادعاى حق‌گرایى، ما را حق‌پذیر نمى­کند. تسویل نفس و شیطان در وجود انسان دامنه­ى گسترده­اى دارند و همیشه با زمینه‌چینى­هاى توجیه گرایانه، حق‌پذیرى در پستوى اندرونى، پشت درهاى تو در تو، قرار‌مى­گیرد و فریاد یا غیاث المستغیثینش به جایى نمى­رسد.

در اکثر مواقع یقین داریم دیگران اشتباه مى­کنند ولى در باره­ى خود چنین برداشتى نداریم. به همین جهت خود را عارى از خطا و دیگران را بارى از خطا پنداشتن غلط است. داستان خواجه نصیر الدین طوسی  با آسیابان  به یاد ماندنی ست که چگونه طرف صحبت خواجه نصیر یعنى آسیابان بى­سواد، خودش و سگش بهتر از آن دانشمند منجم و استاد یگانه­ى دوران فهمیدند که شب باران خواهد بارید ولى خواجه سخن او را نپذیرفت و با محاسبات نجومى احتمال بارش را منفی دانست و در فضایِ باز، خوابید ولى باران او را وادارکرد، حق را بپذیرد. از آسیابان پرسید: از کجا دانستى شب باران خواهد آمد؟ گفت: هر وقت قرار باشد چنین شود، این سگ زیر سقف مى­خوابد!

پس وقتى انسان بذر بدی را بپاشد، زمینه­ى عدم کارایى عقل و درایت را فراهم آورده و چیزى جز جنگ و درگیرى براى خود و دیگران نمی‌آفریند.  این کار از یک “خبرنگار” یا “رسانه یار” عمل قابل پذیرشی نیست. و با اخلاق و حرفه به این مهمی سر سازگاری ندارد.

۵. نوشتار و گفتار مُؤدَّبانه  

شخص “رسانه یار” باید نهایت دقت را در سخن و کلام  و نوشتار  خود داشته باشد. قلم مقدس است و خداوند متعال به آن سوگند خورده است( سوره ی قلم ). جز در وادی طنز و شوخی که حالتی خاص دارد، با بقیه ی موارد فرق دارد و باید نهایت احترام را برای شنونده و بیننده در نظر گرفت. بدزبان نبودن یا گفتار نیک با هم مخاطبان  خود داشتن بسیار مهم است  بعضى از کسانى که اهل علم و دانش هم هستند متأسفانه در مجادله و گفت و گو با دیگران، سخافت و سبکى خود را نشان می‌دهند؛ با گفتار بد، هو کردن، خنده­های نابجا و حرکت­هاى نادرست براى پریشان کردن افکار همگفتار خود، باطن خویش را که گویاى بدگمانى و کینه‌توز بودن است، بُروز مى­دهند. این حالت با تقدّس بحث و اهداف آن سازگاری ندارد؛ جایى براى گفتار ناصحانه باقى نمى­گذارد. بدزبانى این نیست که منِ گوینده بگویم بد صحبت نمى­کنم؛ بدزبانى این است که در عرف مردم، بد قلمداد شود.

لذا هر نوع گفتارى که  مخاطبان را آزرده خاطر کند، در محدوده­ى بدزبانى و در پرونده­ى آن جاى دارد.

این نکته قابل توجه است که فرهنگ گفتارى همه‌ى فارسى زبانان نیز مانند دیگر زبان­ها یکسان نیست در بعضى از مناطق به کار بردن واژه­اى هیچ اثر سوء و عکس العمل بدى ندارد ولى در جاى دیگر کاربرد آن ناخوشایند است. حتى قران هم به مسلمانان تذکر داده: بعضى از واژه­ها را استفاده نکنید: ای مؤمنان نگویید”راعِنا – رعایت کنید مارا – و بگویید “اُنظُرنا” – مارا مورد توجه قراردهید- (بقره/۱۰۴)

به همین جهت “رسانه یار”  باید دقت نماید از واژه­هاى لوده ها و  “لات” های چاله میدانى  پرهیز کند تا باعث کدورت دیگران نشود. حتا سرزنش و ملامت کردن کردن در رسانه، کار پسندیده ای نیست باید از آن پرهیز کرد.

سرزنش و ملامت نیز، نوعى از بدزبانى به حساب می آید. البته ملامت با تذکر دادن، تفاوت دارد. تذکر دادن، یادآورى نکته یا جریان و موضوعى با حالت نصیحتگرى است که بدون عتاب و حساب کِشى باشد. اما ملامت، یاد آوری جریان و موضوعى است که توأم با تنبیه زبانى و توبیخ کردن باشد و با حالت خشم و ناراحتى از عمل و کردار بعضی بیان مى­شود.

پیامبراکرم(ص) نیز فرمود: مؤمن، دیگران را طعن و لعن نمى­کند و فحاشى و بد زبانى نمی‌نماید. (اخلاق شبّر ص ۲۲۸ مترجم محمد رضا جباران انتشارات هجرت قم ۱۳۸۰).

امام علی(ع) مى­فرماید: انسان­هاى پست و لئیم، زشت گفتار و بد‌سخن هستند: سنه الِلّئامِ قُبحُ الکَلاًم. (غرر الحکم، ص۴۳۲.)

۶. سخن به اندازه  

اطاله­ى کلام و گفتار، یا نوشتار در باره ی یک تحلیل ، موضوع ویژه، یا بحث در نظر گرفته شده ای از لحاظ روحى و روانى تأثیر مثبتى بر مخاطبان نخواهدداشت؛ بعید نیست نتیجه­ى عکس نیز داشته‌باشد و مثل بدزبانى عامل رنجش گردد.

هنگام پاسخ گفتن یا سؤال طرح کردن، باید دقت لازم را در نظر گرفت که سخن را کوتاه و پرمغز بیاوریم و به اصطلاح معروف: «خَیرُالکلام مَا قَلَّ وَ دَلّ»: بهترین سخن آن است که کم و مستدل باشد، تا وقتى مى­شود با یک جمله مطلب را رساند، نیاز نیست از جملات طولانى و تکرارى یا عبارت­هاى مترادف و هم معنا، استفاده کرد مگر براى تأکید باشد.

از طرف دیگر وقتى انسان زیاد حرف بزند از مسیر اصلى منحرف مى­شود و به جاى اینکه در متن جریان باشد، حاشیه پردازى مى­ کند و گفتارش ناقص و معیوب می شود. در اینجا به چند جمله از حصرت علی بسنده می شود:

–  سخن زیاد، برادران را خسته و ملول می‌کند(غرر الحکم و دررالکلم عبدالواحد تمیمی، ترجمه ی محمد علی انصاری، ص ۵۶۳).

–  پرگویى، حاشیه رویِ گوینده را گسترش مى­دهد و بر مفاهیم سخن، ایراد و اشکال وارد مى­کند و گفتارش بى پایان و بى نتیجه مى­شود و کسى از آن بهره نمى­گیرد (همان ص ۵۶۴)

–  از زیاده گفتن بپرهیز که موجب لغزش بسیار و خستگى است.(همان ص۱۵۱)

–  از سخنان زیاده و بیهوده برحذر باش که عیب­هاى پنهان تو را آشکار مى­کند و دشمنانت را بر ضد تو بر مى­انگیزاند. (همان ص ۱۵۵)

۷. مجال مقابله و پاسخگویی

از لحاظ اخلاقی آنچه با نکته­ى قبل پیوند دارد، این است که  به مورد خطاب خود مجال داده شود   تا آنچه را در افکار خود به عنوان دلیل و پاسخ یا اثبات و ابطال در مقابل ما فراهم آورده، به طور آزاد بر زبان جارى کند یا درنوشته ای پاسخ دهد و آنرا در رسانه مطرح کنیم . اگر گفتار او درست و منطقى بود که می‌پذیریم، و اگر ناحق و نادرست بود با آنچه صحیح و موافق حق است با نرمى و لطافت تمام رد مى­کنیم. اگر او حق گرا باشد که خواهد پذیرفت.

۸. اظهار نظر سریع و زود قضاوت کردن

بسیاری از مطالب و بحث های مطرح شده در باره ی دیگران دقت فراوانی را می طلبد که “رسانه یار” گرفتار خطا در داوری نگردد در این باره نکات قابل توجهی را باید در نظر گرفت که باعث گرفتاری حق الناس نشویم.

سخن گفتن در باره دیگران، امری ست همه جا شایع و با دیدن یک موضوع  وجریان از کسی ، ناخود آگاه، نظرهای مختلفی در باره آن موضوع یا آن نفر ابراز می شود. و آن چه را از درون خود درست می پندارد بر زبان روان می کند.
خوب است در گستره ی آن، سود و زیان، نتایج به دست آمده را مطرح کنیم تا بلکه فکری به سرمان بزند که آیا باید در باره ی دیگران گپی داشت یا نه؟

دو نوع اظهار نظر:

–  کارشناسانه:

مثل اظهار نظر پزشک و طبیب در باره بیمار بعد از شنیدن درد و کسالت او یا  دیدن رنگ و رخسار و پی بردن به مریضی
–  آبکی یا غیر کارشناسانه:

اظهار نظردر باره ی هر چیز و هرکس  یا هر موضوعی که غیر مسؤولانه باشد، گرفتاری ما در این نوع است که باعث مشکلاتی در دنیا و آخرت برای ما می شود.

بسیاری هستند که شناخت چندانی در باره موضوعی ندارند ولی حرّافند و ورّاج و به خود اجازه می دهند، اظهار نظر کرده و به طور قاطع آن را درست و جامع و مانع نیز بدانند!

اظهار نظر چندان مشکل ساز نیست فقط باعث می شود صاحب نظر از طرف دیگران مورد استهزا قرار گیرد.
پس، در باره دیگرا ن نمی شود حرف مفت زد. این حرف مفت برای انسان گران تمام می شود. نمی شود تا دیده دید، ذهن پردازش کند و از طریق زبان و قلم تراوش پخش شود.

قرآن در این باره ما را به تحقیق  و کنکاش وامی دارد و جایی که جریان ها و حرکت ها طوری است که لایه های پنهان دارد و نمی شود در آن ها وارد شد تا به شناخت رسید از ورود بر یک جریان و حمایت و جانبداری از دسته ای بر ضد دسته ی دیگر منع می کند مگر این که نسبت به یک جریان به طور کامل شناخت داشته باشیم :

۱- ولا تَقفُ مالیسَ لَکَ بِهِ علم (اسراء /آیه ۳۶):به آنچه  آگاهی و اطلاع ندارید، اظهار نظر نکنید؛ پیگیر آن نباشید؛ دنبال آن را مگیرید)

۲- اِجتَنِبوا کثیراً مِنَ الظَّنِ انَّ بَعضَ الظّنِ اِثمٌ( حجرات / آیه ۱۲):(از بسیار گمان‌ کردن، بپرهیزید بدرستی که برخی از گمان‌ها گناهند .)

همانطور که گفته شد در باره ی اظهار نظر نیز مسأله داوری و قضاوت کردن پیش می آید و آن را نیز اسلام برایش راه مشخص کرده است :

هر نوع اظهار نظر به این دستور قضایی اسلام برمی گردد :

لا تَقضِ للأولِ حتی تَسمعَ مِنَ الاخرِ: تا سخن دومی را نشنیده ای به  نفع اولی دادگری نکن (نقل قولی است از پیامبر(ص) هنگامی که حضرت امیر را برای مأموریت یمن اعزام فرمود؛ در مُسند علی بن ابی طالب آمده –  این نوع احادیث از قول  دو خلیفه اول ابوبکر و عمر نیز وجود دارد به اینترنت مراجعه شود -) :

إذا تقاضی الیک رجلان فلا تقض للأول حتى  تسمع  کلام  الآخر…( میزان الحکمه واژه قضاء ص ۱۹۶جلد هشتم چاپ دفتر تبلیغات ۱۳۶۳ به نقل از کنز العمال): بین دو نفر که برای دادگری نزدت آمده اند تا سخن هردوی آنها را نشنوی، قضاوت نکن…
حال این سؤال پیش می آید که چگونه برای منافع گروهی خود، یا دلبستگی به یک طرف ، یا عدم شناخت لایه های پنهانی که ما را بازیچه ی خود کرده اند،با قضاوت کردن، دیگران را منافق، بی دین، مرتد و محارب و … می پنداریم. در حالی که محارب کسی است که با سلاح مردم را بترساند نه حتا بکشد که او حسابش فرق می کند. در امر قضا می فرماید: لیس من العدل القضاءُ علی الثقهِ بالظَّن : داوری با ظن و گمان بر افراد مورد اطمینان دور از عدالت است. (حکمت
۲۲۰نهج البلاغه)

«امام صادق علیه السلام در حدیثی گران سنگ، قاضیان را به چهار دسته تقسیم می کند: 

قاضیان چهارگونه اند؛ سه گروه از ایشان در دوزخند و یکی در بهشت:  

۱. مردی که به ستم قضاوت کند و بداند که جور کرده و به ناحق حکم داده، در آتش است؛ 

۲. مردی که به ستم رأی داده و نداند که جور است، او نیز در آتش است؛ 

۳. مردی که ندانسته، حکم درست و حق صادر کند، او نیز در دوزخ است؛ 

۴. مردی که به حق حکم کرده و می داند که حق است، پاداش او بهشت است. » (متن فارسی از حوزه نت. متن عربی ار میزان الحکمه  محمدی  ری شهری واژه ی “قضی” اصناف القضاه فروع الکافی ج ۷ ص ۴۰۷) مثل این روایت در کنز العمال با اندک تغییری از پیامبر(ص) آمده است ( ح ۱۴۹۸۱- ۱۴۹۸۰)

وقتی مغز معرفتی انسان چون رایانه ویروسی می شود و قدرت تشخیص بالا نیامد و به شناخت حق نرسیدیم، بنا به فرمایش حضرت امیر باید رفتار بچه ی شتر (حاشی) را منش خود قرار داد:

« کُن فی الفِتنهِ کابنِ اللّبون لا ظَهرٌ فَیُرکَب و لا ضَرعٌ فَیُحلَب »: در فتنه ها چون حاشی باش؛ نه  پشت و کمر  قابل سواری دادن دارد تا بر او سوار شوند نه  پستانی دارد تا از آن برای خود شیر بدوشند. (حکمت۱ نهج البلاغه)

اگر آخرت گرا هستیم و دین را به دنیا نمی فروشیم، راه را به ما نمایانده اند: نشانه ی باطل: ستم کردن بر مردم  است و از همین عمل می شود حق را از باطل تشخیص داد. حضرت امیر می فرماید: بئس الزاد ُ الی المعادِ، العدوانُ   علی العباد: بدترین توشه برای آخرت، ستم و تجاوز بر مردم است (حکمت ۲۲۱نهج البلاغه).   باید تقوا  پیشه کرد تا در دام دنیا پرستان نیفتاد و از او بهره برداری نکنند.

وَمَن یَتَّقِ اللهَ یَجْعَل لَّهُ  مَخْرَجًا…وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ  لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا (طلاق / آیات ۲ و ۳):هر کس با تقوا از محاکمه خدایی خود را باز دارد، خداوند راه برون رفت از بن بست را برایش ایجاد می کند…کسی که خدا را پشتیبان خود قرار دهد، همو  برایش بس است.خدا کار خودش را به انجام می رساند و برای هر چیز قدر و اندازه‌ای مقرر داشته است.

بعضی از متون اسلامی را از قرآن کریم و گفتار پیامبر(ص) از زبان حضرت علی به عنوان هشدار می آوریم:
۱- الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَکَفَى بِاللَّهِ حَسِیبًا (احزاب /۳۹)
آنان که رسالت خدا را به خلق رسانند و از محاکمه خدا می‌ترسند و از هیچکس جز خدا نمی‌هراسند و خدا برای حساب رسی کار خلق به تنهایی کفایت می‌کند.

۲- وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ (مائده/ ۲): بر نیکی و پرهیزگاری یکدیگر  را یار باشید   و در گناه، تجاوز و دشمنی یارهم نباشید.

در بیان حضرت رسول(ص) آمده است: اگر انسان به ظالم کمک کند از دین خارج می شود:من مشی مع ظالم لِیُعینَه و هو یَعلشم اَنَّه ظالم فقد خرج من الاسلام: هرکس با ستمگری هم مسیر شود تا به او کمک کند و بداند او ستم پیشه است از دین خارج می شود.(میزان الحکمه / ج ۵ص ۶۱۳)

از طرف دیگر کمک به ستمدیده، نیکوترین نوع عدل است: احسنُ العدل، اعانهالمظلوم( همان/ ص ۶۱۴)
۳- یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا (الحجرات/ ۱۲): ای اهل ایمان از بسیاری پندارهای بد در حق یکدیگر بپرهیزید که برخی ظن و پندارها گناه است و نیز هرگز تجسس نکنید و غیبت یکدیگر را روا مدارید.

اسلام اجازه نمی دهد بر اثر فرمانبری از مخلوق، گناه خدا  انجام شود زیرا انسان از دین خارج می شود:

۴- لا دین لمَن دان بِطاعهِ المخلوقِ فی معصیه ‌الخالق (امام علی . میزان  الحکمه  ج: ۵ ص ۵۷۱)

لاطاعهَ لمخلوق فی معصیهِ الخالق(امام علی. نهج البلاغه/حکمت ۱۶۵)

انسان باید از بنده دیگران شدن پرهیز کند و فقط خدایی باشد:

۵- لاتکن عبدَ غیرِک و قد جعلک الله حُراً). (نهج‌ البلاغه/ نامه ۳۱ / بند ۸۷):( بنده غیر خودت مباش، خدا ترا آزاد آفریده است.)
۶- لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّهٌ لاَ یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَعْتِعٍ (نهج البلاغه / نامه ۵۳/ بند ۱۱۱):جامعه‌ای که حق ضعیفان را نشود بدون لکنت زبان و بدون ترس از زورمداران درخواست کرد، مقدس نیست. ( این حدیث را حضرت امیر از پیامبر شنیده و برای مالک اشتر نقل می فرماید.) ضعیف شمردن افراد جامعه رتبه دارد: غیر مسلح در مقابل مسلح ضعیف است. ناتوان  در مقابل قوی؛ مریض در مقابل سالم؛ ارباب رجوع در مقابل پشت میز نشین؛ پیاده در مقابل سواره ؛ پابرهنه  در مقابل کسی که کفش به پا دارد و زندانی در مقابل زندان بان و… ضعیف شمرده می شوند.
بدی دیگران نباید با بدی پاسخ داد بلکه به فرمایش حضرت امیر: اگر میخواهی دیگران بد نکنند ابتدا بدی را از خود دور کنید تا بدی دیگران نسبت به شما تمام شود: اُحصُد الشّرّ من صدرِ غیرِک بقَلعهِ من صدرک:بدی را از سینه دیگران با کندن آن از سینه خود برچین .(نهج البلاغه /حکمت
۱۷۸)

در پایان، آرزویمان این باشد:که “رسانه یاران” و اصحاب وسایل ارتباط جمعی در این امر اخلاقی تعهد قلبی و وجدانی داشته باشند که روی مرز خواسته های شرع و عقل حرکت کنند و مزدور قلم به دست اخلاق باشند و آزاد مرد عرصه ی حقیقت  نه مواجب بگیر “قدرتمداران و زور مداران دنیا طلب و آخرت فراموش کن”

امروزه آنچه سایه ی گسترده ای  بر سر رسانه ها دارد، مسایل امنیتی دست اندر کاران قدرت  است که نامش را “مصالح ملی” گذاشته اند (البته موارد بسیاری از آن هم صحیح است) و همانند دهنه ی اسب در حال دویدن، هرجا ضرری یا بیم و خطری را برای خود ملاحظه کنند، مانند همان اسب سوار، محکم آن را می کشند تا به خیال خود، خود را از خطر حفظ کنند. در جایی که می شود راه عاقلانه یافت، نباید به سمت دهن بستن و رعب وحشت ایجاد کردن حرکت کرد.

تا این وضعیت در جهان حاکم است نه برای رسانه ها اخلاق و حقوق انسان جایگاهی دارد نه رشد همه جانبه و فراگیر فرهنگ دینی. و همه چیز می شود ابزار و وسیله ای برای چهار دیواری قدرت یا دژ و قلعه حکومت.

والسلام علی عبادالله الصالحین.۱۳/۱۰/۱۳۸۹

 

________

منابع:

قرآن؛ کتب حدیث (که در متن مقاله آمده است)؛ کتب لغت (المنجد، اقرب الموارد، اساس البلاغه زمخشرى)؛(آداب تعلیم و تعلم در اسلام،دکتر سید محمد باقر حجتى)؛ (روش گفتمان یا مناظره،نویسنده مقاله)؛ (اخلاق شبّر ترجمه ی محمد رضاجباران)؛ (اینگونه معاشرت کنیم، سید ابراهیم سید علوى)سایت گوگل، سایت حوزه نت، سایت دانشگاه امام صادق، سایت جام جم.


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا