دین شناسی

اعتقاد بر جدای دین از سیاست

 

کسیکه بر جدایی دین از سیاست و عدم صلاحیت دین در تنظیم امور سیاسی معتقد باشد به حکم صرح قرآن کریم، مذاهب اسلامی و اتفاق فقهای دین کافر است. اگر این شخص در اصل مسلمان باشد و چنین عقیده ای را بپذیرد مرتد خوانده می شود. دلایل این حکم چنین است.

۱ ـ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ… المائده آیه ۳.«امروز کامل کردم برای شما دین شما را…»

این آیت بیانگر کمال دین است و این کمال تا اینکه  زمین باقی است ادامه دارد. اگر کمال دین موقتی می بود، به صفت آخرین دین خوانده نمی شد. پس کسیکه معتقد است که دین از سیاست جدا است و بخش سیاسی زندگی را که از مهم ترین بخشهای حیات بشر است دین تنظیم نمی کند، در حقیقت منکر کمال دین است و منکر کمال دین به نص صریح قرآن، احادیث نبوی و اتفاق فقهای متقدمین، متأخرین و معاصرین مسلمان کافر است.

۲ـ الله تعالی در ادامهء همین آیت می فرماید: ـ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا… «و تکمیل کردم بر شما نعمت خود را و اختیار کردم اسلام را دین شما…»

در نتیجه کسیکه معتقد باشد که؛ این دین صلاحیت پیشبرد امور سیاسی و تنظیم آن را ندارد، بر اختیار و رضای الله تعالی انگشت انتقاد گذاشته است. حال اینکه خداوند خالق انسان و بر اسرار طبیعت و سرشت وی عالم و به خواسته های درونی او آگاه است. همین است که این دین را برای خیر و صلاح دنیوی و اخروی او طور کامل بر گزیده است. انتقاد بر رضا و انتخاب خدا کفر آشکار است.

۳ـ اگر کسی معتقد باشد که؛ در امور دیگر دین اسلام را قبول دارم، ولی در امور سیاسی به آن اجازه مداخله نمیدهم، یا اینکه در این رابطه دین بیان واضح ندارد و…خداوند بزرگ در موردشان چنین ارشاد می کند:

أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاء مَن یَفْعَلُ ذَلِکَ مِنکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ الْقِیَامَهِ یُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ۸۵ « آیا ایمان می آورید به پارهء از کتاب و کافر می شوید به پارهء دیگر، پس چیست جزای آن که چنین کند از شما، مگر خواری در زندگانی دنیا و روز قیامت گردانیده شوند بسوی سخت ترین عذاب و نیست الله بی خبر از آنچه می کنید…»

۴ـ کسانیکه معتقد اند که؛ دین از سیاست جدا است. معنای این اعتقاد این است که، حکومت باید بر مبادی و اصول جدا از دین ساخته شود، همانند کشور های که نظام سیکولار و یا غیر دینی دارند…. در نتیجه چنین یک حکومتی باید قوانین خود را بر اساس اکثریت آرای نمایندگی و جدا از اصول دینی تنظیم کند و در نهایت بسیاری از حدود، قوانین و مقررات اسلامی که بر پایه اصول قرآنی و احادیث نبوی ثابت و استوار است تعطیل میگردد… امثال، شوری، عدالت، انتخاب، قصاص، میراث، احوال شخصیه، تنظیم امور خانواده، شهود، خراج، زکات، نکاح، طلاق، شراکت… و هزاران امور کلی و جزئی که بر مبنای دین استوار است و اصل دینی شناخته می شوند.

در یک نتیجهء قطعی؛ کسیکه برعدم تنفیذ مقررات اسلامی پا فشاری کند و مقررات دین را به تعطیل بکشاند و یا برای آن مبارزه میکند، بدون اندک شکی کافر و یا مرتد میگردد…

۵ـ خداوند بزرگ فرموده است:… یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِی السِّلْمِ کَآفَّهً… البقره ۲۰۸ «ای کسانیکه ایمان آورده اید داخل شوید در اسلام همه یکجا… یا طور کامل…»

مفسرین مشهور یکی از معانی «… ادْخُلُواْ فِی السِّلْمِ کَآفَّهً…» را چنین تفسر نموده اند « در همهء اسلام داخل شوید» و کسیکه عمداً در یک قسمت اسلام داخل می شود و در قسمت دیگر به آن تن در نمی دهد مسلمان گفته نمی شود…

۶ـ در صورتیکه حکومت غیر اسلامی، یعنی سکولار باشد و دین به سیاست کاری نداشته باشد، اوامر، نواهی، احکام و مقررات وضعی توسط افراد تابع هوا و هوس و غیر مقید به تعلیمات دین تعیین، تطبیق و صادر میگردد. که منتج به حلال ساختن محرمات و یا حرام ساختن محللات می شود. این نتایج حتمی یک حکومت غیر دینی اسمی بجز از کفر والحاد ندارد. و درست نطق به جدایی سیاست از دین و یا تعطیل امور سیاسی در دین، عین اعتقاد به کفر است…

۷ـ اسلام به مفهوم تسلیم شدن بلا قید و شرط و به رضا و رغبت در تمام امور زندگی به خداوند جلت عظمته است. کسیکه در برخی از امور خود را به خداوند تسلیم میداند و در بخش دیگری سر باز می زند، یا اینکه دین را کامل نمی داند، هیچگاه مسلمان گفته نمی شود…

الله متعال فرموده است: وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَهٌ وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّه فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ بِمَا یَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ۳۹الانفال  « وکارزار کنید ای مسلمانان با ایشان تا آن که نباشد هیچ فتنه یعنی غلبه کفر و باشد دین همه برای خدا…»

از مفهوم صریح این آیت فهمیده می شود که؛ اگر کسی معتقد باشد که یک بخش از دین به الله و قسمت دیگر آن از آن زمامدار است، مثلیکه در مسیحیت چنین کردند و برای پاپ گفتند « بخشی از دین برای پاپ و بخش دیگر برای قیصر مربوط میشود» این دیگر کفر بواح و آشکار در میان همهء مذاهب مشهور و تقریب به اتفاق مسلمین است.

اگر کسی طور فردی چنین نظریه ای را ارائه کرده باشد، انگیزه های دیگری دارد که در ادامهء این مقاله به آن پرداخته خواهد شد و از نظریات شاذ در تاریخ اسلام است…

۸ـ خداوند متعال فرموده است: … وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَـئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ.. المائده ۴۴ « و هر که حکم نکند به آنچه فرو فرستاده است الله پس ایشانند کافران..»

در دو آیت دیگری از قرآنکریم این گروه «فاسقین و ظالمین» فاسق و ظالم خوانده شده است. یعنی کسیکه مطابق احکام خداوند حکم نمیکند، نه تنها که کافر است، بلکه ظالم و فاسق هم است.

وقتیکه ما دین را از سیاست جدا بدانیم و نتایج مرتبه بر آن که از آن ناگزیر است قبول بداریم، در حقیقت از دین انکار کرده ایم.

در نتیجه زمامدار، و حاکم بدون اصول و ضوابط دینی روی کار می آید و یا انتخاب می شود، وقتی هم که چنین یک حاکمی به این باور باشد که؛ دین را با سیاست چه کار؟ معلوم است که به ما انزالله حکم نمیکند و حاکمیتش دینی نیست. پس به حکم صریح این آیت کافر است. علما و مفسرین این آیت را از محکمات صریح قرآن می دانند.

۹ـ عقیده بر جدایی دین از سیاست، انکار از جزء عمدهء دین و نصوص صریح قرآن و احادیث نبوی است. چون دین به ارتباط نظام زندگی، فردی، فامیلی، اجتماعی، سیاسی، حکومت، انتخاب، شوری، عدالت، انصاف، قضا و… البته برای انسان های مومن و جامعه مسلمان، ارشادات واضح، آشکار و صریح دارد… این مقاله حوصلهء پرداختن به همه را ندارد. ولی در کل یک امر اتفاقی است که عقیده به چنین گفته ای حتما در دائره کفر می چرخد و کفر هم یک کفر صریح و بواح…

 این بود خلاصه ای از حکم منکران سیاسی بودن دین…

حالا به علل و انگیزهء چنین عقیده ای طور خلاصه می پردازیم:

۱ـ اولین علت و عامل اعتقاد جدایی دین از سیاست: عناد و دشمنی مخالفین اسلام با مسلمانان است. زیرا آنها میدانند که اگر اسلام بصورت کامل تطبیق گردد، اساس و کیان نظام هایشان در معرض فرو پاشی قرار میگیرد و دیگر امکان بقا را ندارند.

عصر طلایی اسلام برای کفار و دشمنان اسلام، بهترین تجربه است و ایشان تا اندازهء که توان دارند، سعی می کنند تا مسلمانان را در شک و تردید نگاهدارند و گاهی هم از تهدید ارعاب و یا هم تطمیع کار میگیرند. زمانی در تاریخ با مسلمانان جنگ های خونین را براه می اندازند و می کوشند که مسلمانان را از دین شان باز دارند.

خداوند متعال در این مورد فرموده است:… وَلاَ یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّىَ یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ.. البقره ۲۱۷. « و همیشه باشند که جنگ می کنند با شما تا آن که گردانند شما را از دین تان ـ یعنی اسلام ـ اگر توانند…»

این دشمنی و کینه توزی زمانی بصورت جنگ مسلحانه، گاهی بصورت جنگ سرد و تبلیغاتی، گاهی از طریق ایجاد شکوک و شبهه در اصول دین و… غیره شیوه های مرئی و غیر مرئی جریان پیدا میکند. چون خداوند فرموده است که ….« برای همیشه چنین میکنند…»

گاهی هم به مسلمانان تلقین میکنند که؛ اگر اسلام را به امور شخصی منحصر سازند و از اداره و سیاست کنار بکشند، برای رشد و توسعه بهتر خواهد بود، چون نظام دینی با نظامی معاصر سر سازگاری ندارد و بشر امروز آمادگی پذیرش چنین جریانی را ندارد… این است که تأکید دارند ما باید در پاره ای از امور مهم زندگی و حتی اساسی و اصولی آن که سیاست و اداره است باید خود را همرنگ جهان کفر بسازیم. در غیر آن تقدیر ما را آنها رقم می زنند و ابر قدرتها از ما راضی نمی شوند…!

اینجاست که عده ای از مردمان قدرت دوست، ساده لوح، غافل از حقیقت و… آهسته آهسته توکل بر خدا را ترک کرده و با گفته های دشمنان اسلام همصدا می شوند، نظر آنها را تأیید میکنند و خود را به رضای قدرتمندان آماده می سازند.

این گروه غافل از این هستند که رضایت کفار با حفظ اساسات اسلام نا ممکن است. چون رضایت ایشان وقتی حاصل میگردد که ما از اصول و اساسات دین انکار کنیم، حتی از جنبه های اخلاقی آن… یک غربی قبول ندارد که تو در نظام کشور خود پیروی او باشی، ولی در اخلاق اسلام را بپذیری… اینجا در غرب اخلاق و فرهنگ فوق قانون اساسی است…

وَلَن تَرْضَى عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ…البقره ۱۲۰ …« و هرگز خوشنود نمی شوند از تو یهودان و نه نصاری تا آن که پیروی کنی کیش ایشان را…»

مفهوم روشن فرمودهء پروردگار اینست که؛ رضایت آنها را حاصل کردن به قیمت از دست دادن دین است… باید از ملت و فرهنگ ایشان پیروی کنی… این یک حقیقت علمی و مسلم است.

در جای دیگری فرموده است:… یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوَاْ إِن تُطِیعُواْ فَرِیقًا مِّنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ یَرُدُّوکُم بَعْدَ إِیمَانِکُمْ کَافِرِینَ…آل عمران ۱۰۰ « ای مسلمانان اگر فرمان برید گروهی از اهل کتاب را کافر گردانند شما را بعد از اسلام شما…»

همین که شما را به جدایی دین از سیاست قناعت دادند و از شما راضی شدند، بدانید که شما کافر شده اید. چون در ملت اینها دین از سیاست جدا است…

۲ـ دومین عامل و سبب اساسی تفکر جدای دین از سیاست: قیاس مع الفارق و غیر منصفانهء اسلام با مسیحیت تحریف شده و عاری از روح احکام اجتماعی و سیاسی است.

پاپ ها در قرون وسطی طوری دین مسیحیت را از روح اصلی آن جدا و تحریف کردند و برای مردم کارت های دخول بهشت و نجات از جهنم را می فروختند و بر عقل، هوش و خرد مردم، مهر جهل و نادانی را زده بودند که، مردم از عملکرد شان بستوه آمدند. در این عصور ده ها هزار دانشمند و کاشف علوم زنده سوزانده شدند و در همهء عرصه های علوم قید و بند زده شد.

این بود که، ملتها بر ضد پاپ ها شوریدند و آنها را با دین و آئین تحریف شده ای شان در کلیسا زندانی ساختند. رفتن به کلسیا بیشتر به زیارت زندانیان می ماند. این است که این قیاس هم از نگاه تاریخی، هم از روح دینی و هم از متن و اصول هر دو دین کاملا قیاس مع الفارق است.

اسلام دین، تمدن، شگوفایی، علم، قدرت، پیشرفت، تفکر و نو آوری و از همه مهم دین آخرین و ماندگار است. درست بر عکس مسیحیت قرون وسطایی و تحریف شده.

الف: پاپ ها دین مسیح را تحریف کردند، آن را بر هوا و خواسته های خود تدوین نمودند، در اکثر اوقات مقصد از آن استفاده از مردم و دارایی های ایشان بود. حال اینکه دین اسلام نه تحریف شده است، نه ناقص و نه گنگ است، نه دین میان تاریخی است و این ختم نبوت است و…

إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ.. الحجر ۹ « هر آئینه ما فرو فرستادیم قرآن را و هر آئینه ما آن را نگاهبانیم…»

ب: با بعثت آخرین پیامبر حضرت محمد صلی الله علیه و سلم، دیگر برای تطبیق و بقای مسیحیت مجالی نبود. این آخرین دین آسمانی و ناسخ کننده باقی  ادیان است.

با اینکه ادیان آسمانی همه یک منبع دارند و بر شالودهء توحید، نبوت و کتاب استوار اند، ولی در تشریع و تشریح قوانین از یکدیگر فرق دارند و نسبت به زمانها و محدوده های جغرافیایی خود فرق روش های شان مختلف است. دین مسیح گذشته از اینکه در منبع با اسلام یکی است، در تشریعات مدنی خود بسیار محدود و مختصر است.

وَإِذْ أَخَذَ اللّهُ مِیثَاقَ النَّبِیِّیْنَ لَمَا آتَیْتُکُم مِّن کِتَابٍ وَحِکْمَهٍ ثُمَّ جَاءکُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِکُمْ إِصْرِی قَالُواْ أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُواْ وَأَنَاْ مَعَکُم مِّنَ الشَّاهِدِینَ ۸۱ فَمَن تَوَلَّى بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَـئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ۸۲  آل عمران « و آنگاه که گرفت الله تعالی پیمان پیغمبران را که آنچه دادم شما را از کتاب و علم باز بیاید به شما پیغمبری باور کنندهء آنچه با شماست، البته ایمان آورید به او و البته یاری دهید او را.فرمود الله آیا اقرار کردید و گرفتید بر این کار عهد مرا؟ گفتند: اقرار کردیم! فرمود: پس گواه باشید ـ یعنی بر یکدیگر ـ و من با شما از گواهانم…

۳ـ سومین عامل تفکر جدایی دین از دولت و سیاست: جهل و بی دانشی عدهء زیادی از مسلمانان نسبت به دین اسلام و تعلیمات والای آنست. کسیکه اسلام را درست درک کند و به اهداف عالی  و ارزشهای حیات بخش آن پی ببرد، هرگز چنین سخنی بر زبان نمی آورد. این طبقه اکثراً این سخنان را از دیگران شنیده اند، بخصوص دشمنا اسلام. با دوستان اسلام در تماس نبوده اند، از ایشان نشنیده اند.

از سوی دیگر علمای دین در ادای این وجیبهء بسیار اساسی و حیاتی و اینکه آگاهی لازم را به امت بدهند، تقصیر کرده اند. این غفلت در قرون اخیر بسیار رواج داشت و اگر چند مکتب فکری اسلامی بنام نهضت اسلامی بمیان نمی آمد، امروز دشمنان به اهداف خود نایل گشته بودند. علماء در این بخش توجه کمتر کردند که؛ سیاست بخش مهمی از دین است و این معقوله اصلا به فراموشی سپرده شده بود.

این بوده که عوام الناس و مردم که طبیعتا غریزهء ترقی و جستجو در آنها بیدار است، از دشمنان اسلام این معقوله را آموختند. وقتی عوام در ظاهر روشنفکر، نکبت و  بد بختی های جهان امروزی ما را می بینند و در مقابل به پیشرف مادی و تکنالوژی غربی می نگرند، ذهن و فکر شان مشغول این گزینه می شود. حال اینکه این معقوله و تفکر با این پیشرف هیچ ارتباطی ندارد. اگر دارد عکس آنست.

«شما دین خود را گذاشتید پیشرفت کردید، ما دین خود را گذاشتیم، به قهقراء رفتیم» از گفته های سید جمال الدین افغانی.

من که با عوام دچار شدم، همین استدلال اصلی ایشان است. چون گفته اند« عقل عوام در چشمش است».

۴ـ چهارمین عامل تفکر جدایی دین از دولت: نظام های حاکم و ظالم بر مسلمانان و کشور های اسلامی بوده است. این حکام ظالم کوشیده اند که، رغبت و علاقه مندی شخصی خود را از دین بدور نگاهدارند، تا مردم مسلمان نتوانند از دیدگاه اسلام بر روش آنها انگشت انتقاد بگذارند.

این حکام از خدا بی خبر و در عین حال شیاد، در نهایت کوشیده اند که، اسلام را در چارچوب تنگ بعضی از امور عبادی محصور نگاهدارند و به مردم گوشزد کرده اند که اسلام همین است و بس!!

شما در ادای روزه، نماز و.. آزاد هستید، ولی سیاست و حکومت بدور از این اوامر است. اینها شیادانه در کشور های خود وزارتی را بنام وزارت امور دینی و یا حج و اوقاف تأسیس کرده اند و با این کار مردم را بنام حکومت اسلامی اغفال نمود اند. این کار بدین معنا است که؛ دین در وزارت خارجه، داخله، دفاع، اقتصاد، عدلیه، قضا و … کاری ندارد.

۵ ـ پنجمین عامل این تفکر و از همه خطرناکتر* روی دیگر همین قضیه است؛ یعنی بعضا از این حکام ظالم خود را حاکم شرعی میدانند و تمام جنایات خود را تحت شعار اطاعت از اولی الأمرمسلمان بر مردم تحمیل کرده اند. المغرب، اردن، سعودی، تونس، مصر و… بعضا کشور های دیگر اسلامی چنین حالتی را دارند. خلاصه اینکه؛ یا دوری از اسلام و یا هم تلقی غلط از اسلام و آنهم در اثر نادانی و جهل مردم از اسلام!

* در کشور های اسلامی اکثر  جوانان مسلمان و بیدار بخاطر مسلمان بودن روانهء اعدامگاه ها، زندان و تبعید گردیده اند. از همه بدتر اینکه این ظلمها و دکتاتوری ها، با مشوره، تمویل و دخالت مستقیم همین دول استکباری که بوق دموکراسی و آزادی دینی را بصدا در می آورند، صورت گرفته است!

۶ـ علت ششم تفکر جدایی دین از دولت: عدم روشنی و تعریف واضح خود کلمهء سیاست است. گروهی سیاست را عبارت میدانند از مکر، فریب، خدعه، حیله و نیرنگ  و در نهایت بدست آوردن رای مردم میدانند. اگر کسی در این عرصه صداقت، راستی و درستی بکار برد، متهم به ساده لوحی، بساطت و نادانی میشود. سیاستمداری به مفهوم غربی آن بدست آوردن دل مردم با هر شعار ممکن است، نه هر عمل ممکن!

اما اگر کلمه سیاست و این اصطلاح از فرهنگ اسلامی مورد مطالعه قرار گیرد و مفهوم غربی آن تعطیل شود، می بینیم که این اصطلاح بسیار زیبندهء خدمتگذاری، صداقت، و وفا داری است. خدمت و وفا داری، به خدا، پیامبر، مردم و حتی همهء موجودات.

در بخش های بعدی به تعریف درست این کلمه پرداخته خواهد شد.

إن شاءالله!

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا